ترجمان دردها
(داستانهای کوتاه آمریکایی،قرن20م،برنده جایزه ادبی پولیتزر 2000)
موجود
ناشر | هرمس |
---|---|
مولف | جومپا لاهیری |
مترجم | مژده دقیقی |
قطع | پالتوئی |
نوع جلد | شمیز |
تعداد صفحات | 197 |
شابک | 9789643630034 |
تاریخ ورود | 1395/01/24 |
نوبت چاپ | 8 |
سال چاپ | 1403 |
وزن (گرم) | 163 |
کد کالا | 48527 |
قیمت پشت جلد | 1,860,000﷼ |
قیمت برای شما
1,860,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
ترجمان دردها اولین کتاب جومپا لاهیری است که اولینبار با عنوان «interpreter of maladies» در سال ۱۹۹۹ منتشر شد. این کتاب مجموعهای از ۹ داستان کوتاه دربارهی مهاجران هند و بنگالی است که در آمریکا زندگی میکنند. لاهیری این داستانها را در دوران کالج نوشته بود و بعدها تصمیم به انتشارشان گرفت.
کاراکترهای این مجموعه از داستانهای جذاب و تأثیرگذار لاهیری، با قدم گذاشتن روی مرز میان سنتهای هندیِ به ارث گذاشته شده و سرگشتگیهای دنیای مدرن، بهدنبال عشقی ورای محدودیتهای فرهنگی و زمان هستند. جومپا لاهیری با بینش فرهنگی کمنظیر و مهارتهای منحصربهفرد خود در داستانسرایی، مجموعهای را خلق کرده که از ذهن مخاطب پاک نخواهد شد.
کاراکترهای این مجموعه از داستانهای جذاب و تأثیرگذار لاهیری، با قدم گذاشتن روی مرز میان سنتهای هندیِ به ارث گذاشته شده و سرگشتگیهای دنیای مدرن، بهدنبال عشقی ورای محدودیتهای فرهنگی و زمان هستند. جومپا لاهیری با بینش فرهنگی کمنظیر و مهارتهای منحصربهفرد خود در داستانسرایی، مجموعهای را خلق کرده که از ذهن مخاطب پاک نخواهد شد.
بخشی از کتاب
شستن بشقابها که تمام شد، به پیشخوان تکیه دادند و هر کدام با یک سرِ حوله دستشان را خشک کردند. سرِ ساعت هشت، خانه در تاریکی فرو رفت. شوکومار شمعها را روشن کرد، از شعلهی کشیده و جاندار آنها خوشش آمد.
شوبا گفت: «بیا بنشینیم بیرون. به نظرم هوا هنوز گرم باشد.»
هر کدام یک شمع برداشتند و روی پلهها نشستند. وقتی هنوز برف روی زمین بود، عجیب به نظر میرسید که بیرون بنشینند. ولی امشب همه از خانههایشان آمده بودند بیرون، هوا آنقدر مطبوع بود که آدمها را بیقرار کند. درهای توری باز و بسته میشد. گروه کوچکی از همسایهها چراغقوه به دست از مقابلشان گذشتند.
شوبا گفت: «بیا بنشینیم بیرون. به نظرم هوا هنوز گرم باشد.»
هر کدام یک شمع برداشتند و روی پلهها نشستند. وقتی هنوز برف روی زمین بود، عجیب به نظر میرسید که بیرون بنشینند. ولی امشب همه از خانههایشان آمده بودند بیرون، هوا آنقدر مطبوع بود که آدمها را بیقرار کند. درهای توری باز و بسته میشد. گروه کوچکی از همسایهها چراغقوه به دست از مقابلشان گذشتند.
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر