دسته بندی : رمان ایرانی

آشیانه

(داستان های فارسی،قرن 14)
نویسنده: الناز محمدی
600,000
برای خرید وارد شوید
مشخصات
تعداد صفحات 642
شابک 9786229268292
تاریخ ورود 1403/03/09
نوبت چاپ 1
سال چاپ 1402
وزن (گرم) 562
قیمت پشت جلد 600,000 تومان
کد کالا 133962
مشاهده بیشتر
درباره کتاب
کتاب ” آشیانه” درباره‌ی دختری به نام رویاست. رویا در گیرودار مشکلات والدینش، به یک رابطه‌ی عاشقانه پناه می‌برد. رابطه‌ای که ساده شروع می‌شود اما در ادامه با چالش‌هایی همراه است که در نهایت، میان تحیر او رها می‌شود. رویا درگیر اعتماد بازی‌خورده‌ش می‌ماند تا چند سال بعد… درست زمانی که آماده است تا وارد رابطه‌ای جدید شود، گذشته با تمام قوا به سمتش برمی‌گردد…
بخشی از کتاب
پالتویی را که به محض شروع پاییز توی ماشین می‌گذاشتم، انداخته بودم روی خودم. چه‌قدر خوب که نیمکت‌های آلاچیق پهن بود و چه‌قدر خوب‌تر که انگشتان شیوا باریک و بلند بود تا برود لای موهایم و آرامم کند. فن کوچک زیر میز، هوای سرد را متعادل می‌کرد. شیدا و شیوا هم پاسوز سرمایی بودنم شده بودند. شیدا ساکت و مغبون دیوانه‌بازی‌هایم، نشسته بود سمتی دیگر. دراز کشیده بودم روی نیمکت. نصف صورتش را نمی‌دیدم، ولی مطمئن بودم که یک دستش زیر چانه‌اش است و با ناخن‌هایش که برخلاف ناخن‌های من دراز است، روی میز خطوطی نامفهوم نقاشی می‌کند. او هم سندروم ناخن بی‌قرار داشت. سکوتمان طولانی شده بود مکه بوی کباب و ریحان پیچید در فضا کوچک آلاچیق. حالم از خودم به هم می‌خورد که موقع استرس و عصانیت و بغض و هر حال کوفتی، معده‌ام قاروقور می‌کرد. انگار چاهی زیرش بود که هر چه می‌خوردم باز استخوان‌هایم از گرسنگی می‌لرزید و امان از چند ساعت بعدش... معده‌ام از گلویم می‌زد بیرون و تا چند روز بعدش از شدت سوزش مری و معده و گلو و نای، هیچ کوفتی جز آب و چای نمی‌خوردم. صدای آرام شیوا، حواسم را از معده و گرسنگی و زردآب‌های تهوع‌آور روزهای بعد پرت کرد. -گفتم که چیزی نیار شهریار. صدای گرم شهریار را شنیدم: -گفتم شاید دخترا گرسنه باشن. دیگه دو تا دونه کباب که به جایی بر نمی‌خوره. مهربان بود. درست مثل شیوا. دایی کوچک و عزیزکرده‌ی شیدا که خودساخته بود و رستوران پدرش را می‌چرخاند. نمی‌دانم سرش به کجا خورد که یک شب زل زد نگاهم کرد و گفت که اگر بخواهم، خوشبختم می‌کند.
نظرات کاربران
افزودن نظر

هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است