دسته بندی : رمان خارجی

جن گیر

(مناسب بالای 16 سال)
380,000
برای خرید وارد شوید
مشخصات
تعداد صفحات 356
شابک 9782001316458
تاریخ ورود 1403/02/10
نوبت چاپ 8
سال چاپ 1404
وزن (گرم) 349
قیمت پشت جلد 380,000 تومان
کد کالا 133172
مشاهده بیشتر
درباره کتاب
کتاب جن‌گیر که برای اولین‌ بار در سال ۱۹۷۱ منتشر شد، هم‌اکنون به یکی از پرطرف‌دارترین سریال‌های شبکه‌ی فاکس تبدیل شده است. پس از گذشت پنجاه سال از انتشار آن، همچنان به‌عنوان یکی از شاخص‌ترین کتاب‌های ژانر وحشت مطرح است. ویلیام پِتِر بلاتی این کتاب را از روی داستان واقعیِ دختربچه‌ای تسخیرشده توسط شیطان به رشته‌ی تحریر درآورد. در این داستان ترسناک و دلهره‌آور، تلاش‌های مادر ریگان برای رهاکردن فرزندش از چنگال شیطان روایت می‌شود. جن‌گیر دو سال پس از انتشار توسط کمپانی برادران وارنر به روی پرده‌ی سینما رفت و چالش‌های بسیاری را در ایالات‌‌متحده به‌دنبال داشت. سپس توانست ده جایزه‌ی اسکار را از آنِ خود کند. در اولین روز اکرانِ فیلم، طرف‌داران آن کتاب‌های خود را همراهشان به سینما بردند. تعدادِ تماشاگران به‌اندازه‌ای بود که پلیس مجبور شد برای پراکنده‌کردن مردمی که موفق به خرید بلیت نشده و پشتِ درها تجمع کرده بودند، از گاز اشک‌آور استفاده کند. بدون‌‌شک جن‌گیر را نباید یک کتاب یا فیلمی ساده در نظر گرفت بلکه باید به آن به چشم یک پدیده‌ی واقعی نگاه کرد. این کتاب همچنان توانایی زهره‌‌ترک‌کردن خوانندگان خود را دارد. اگر فکر می‌کنید فرزند نوجوانتان برای خواندن این کتاب یا تماشای فیلم آن آمادگی دارد، یادتان باشد که در اولین روزهای اکرانِ فیلم، بسیاری از تماشاگران با دیدن صحنه‌های ترسناک آن غش کرده و حتی گروهی راهیِ بیمارستان شدند.
بخشی از کتاب
وقتی رگان سه ساله بود پدرش هووارد تصمیم گرفت شیشه پستانک را دیگر متوقف کند، رگان برای مکیدن شیشه پستانک‌دار در آن سن بزرگ به نظر می رسید. اما رگان تا شیشه پستانک‌دار را شب در دهان نمی‌گذاشت خوابش نمی‌برد. یک شب پدرش هووارد شیشه را از دستش گرفت و رگان جیغ و گریه سر داد و تا ساعت چهار بامداد همچنان گریست و ناله کرد و در تمام مدت روز هم عصبی و ناراحت بود و تنش و تشنج داشت. همین واقعه باعث گردید خانم کریس در اقدام خود نسبت به تخته موقتا تعدیل نشان دهد و آن را برای وقت مناسب‌تری بگذارد: من این موضوع را با یک روانشناس مطرح می‌کنم، و با این تصمیم و فکر به اتاق خواب خویش بازگشت خسته روی تخت افتاد و تقریبا همان لحظه هم خوابش برد. ولی چند ساعت بعد با صدای ترسناکی از خواب پرید، جیغ و دادی عصبی: - مادر ، مادر بیا اینجا، می‌ترسم.. - بله آمدم مادر، دارم می‌آیم. خانم کریس ندانست چگونه خود را به اتاق رگان رسانید و دید دخترش فریادکشان زار زار گریه می‌کند. - اوه عزیزم، چی شده؟ خانم کریس چراغ اتاق را روشن کرد و گفت: ای خدای بزرگ، پروردگارا. رزگان به پشت خوابیده بود و لبه تخت را محکم چسبیده با ترس و وحشت فریاد می‌زد: - مادر، چرا تشک می‌لرزد، متوقفش کن، می‌ترسم، لطفا متوقفش کن. خانم کریس دید تشک تخت به‌طرز وحشتناکی جلو و عقب می‌شود.
نظرات کاربران
افزودن نظر

هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است