فرزند نیل
(اقتباس:ذبیح الله منصوری،داستان های آمریکایی،قرن 20م)
موجود
ناشر | نگاه |
---|---|
مولف | هوارد فاست |
مترجم | ذبیح الله منصوری |
قطع | وزیری |
نوع جلد | زرکوب |
تعداد صفحات | 856 |
شابک | 9786222673666 |
تاریخ ورود | 1403/01/21 |
نوبت چاپ | 4 |
سال چاپ | 1403 |
وزن (گرم) | 1100 |
کد کالا | 132595 |
قیمت پشت جلد | 8,250,000﷼ |
قیمت برای شما
8,250,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
هاوارد فاست، نویسندهی رمانهای اسپارتاکوس و مزدور، در کتاب فرزند نیل (Moses, Prince of Egypt) سالهای اولیهی زندگی حضرت موسی را قبل از ورود به قصر فرعون تا زمانی که به مقام پیامبری نائل میشود روایت میکند. حضرت موسی در دیدگاه این نویسندهی آمریکایی، جنگجویی آزادیبخش است که از مقامش بهعنوان شاهزاده دست کشید و با سرسختی مردمش را از بردگی رها کرد. فاست که بهدلیل مهارتش در داستانسرایی تحسین شده، این بار هم مهارت خود را در بهتصویرکشیدن شخصیتی مقدس به نمایش گذاشته و خواننده را به قصر خاندان سلطنتی رامسس دوم دعوت میکند.
بخشی از کتاب
بعد از اینکه مادر موسی پسرش را بوسید، چند دانه انگور در دهان نهاد و جوید و آب انگورها را فروبرد و پوست و هسته آنها را بیرون آورد و در ظرفی که نزدیکش بود نهاد و گفت: «آیا امروز فرعون به تو چیزی نگفت؟»
موسی اظهار کرد: «امروز وقتی نزد فرعون رفتم دست به سرم کشید و گفت نزد مادرت برو.»
همسر فرعون گفت: «آیا همین است وظیفۀ پسر نسبت به مادر که با اینکه فرعون به تو گفت نزد من بیایی تأخیر کردی و مرا در انتظار گذاشتی؟»
پسر گفت: «من تأخیر نکردم و تو را در انتظار نگذاشتم و بعد از اینکه از نزد فرعون خارج شدم اینجا آمدم.»
شاهزادهخانم گفت: «چون امروز فرعون به تو چیزی نگفت فردا مطالبی را که باید به تو بگوید بر زبان خواهد آورد.»
موسی از رامسس دوم نفرت داشت و آن روز هم که به مناسبت وصول به ده سالگی نزد فرعون رفت از روی اجبار و اکراه بود. اگر وی اختیار میداشت آن روز نزد فرعون نمیرفت و موافقت نمیکرد که وی دست بر سرش بگذارد.
نفرت موسی از رامسس دوم از ترس سرچشمه نمیگرفت و او از آن مرد نمیترسید، بلکه از رفتار متکبرانه و خشونت بیحدّ او متنفر بود؛ درحالیکه تمام مصریان از رامسس دوم میترسیدند.
موسی اظهار کرد: «امروز وقتی نزد فرعون رفتم دست به سرم کشید و گفت نزد مادرت برو.»
همسر فرعون گفت: «آیا همین است وظیفۀ پسر نسبت به مادر که با اینکه فرعون به تو گفت نزد من بیایی تأخیر کردی و مرا در انتظار گذاشتی؟»
پسر گفت: «من تأخیر نکردم و تو را در انتظار نگذاشتم و بعد از اینکه از نزد فرعون خارج شدم اینجا آمدم.»
شاهزادهخانم گفت: «چون امروز فرعون به تو چیزی نگفت فردا مطالبی را که باید به تو بگوید بر زبان خواهد آورد.»
موسی از رامسس دوم نفرت داشت و آن روز هم که به مناسبت وصول به ده سالگی نزد فرعون رفت از روی اجبار و اکراه بود. اگر وی اختیار میداشت آن روز نزد فرعون نمیرفت و موافقت نمیکرد که وی دست بر سرش بگذارد.
نفرت موسی از رامسس دوم از ترس سرچشمه نمیگرفت و او از آن مرد نمیترسید، بلکه از رفتار متکبرانه و خشونت بیحدّ او متنفر بود؛ درحالیکه تمام مصریان از رامسس دوم میترسیدند.
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر