دسته بندی : رمان خارجی

تیره بختان جامعه

نویسنده: جک لندن
235,000
برای خرید وارد شوید
مشخصات
تعداد صفحات 263
شابک 9789643515874
تاریخ ورود 1388/12/05
نوبت چاپ 2
سال چاپ 1402
وزن (گرم) 302
قیمت پشت جلد 235,000 تومان
کد کالا 21325
مشاهده بیشتر
درباره کتاب
«تیره بختان» جامعه نوشته‌ی جان لندن (۱۹۱۶-۱۸۷۶) نویسنده‌ی سوسیالیست آمریکایی است. این اثر از دو بخش اصلی تشکیل می‌شود. قسمت اول همان کتاب «تیره بختان» جامعه است و قسمت دوم آن به چهار داستان کوتاه از جک لندن درباره‌ی آلاسکا و اسکیموها اختصاص دارد. آثار او مانند «آوای وحش» و «گرگ دریا» با استقبال خوانندگان روبرو شد. او از نخستین نویسندگان آمریکا بود که از راه نوشتن به ثروت زیادی دست یافت. این اثر شرح سفر تحقیقاتی جک لندن به منطقه‌ی فقیرنشین شرق لندن در لباس مبدل است. او برای اینکه تجربه دست‌اولی از زندگی فقیرانه‌ی طبقه‌ی زیردست انگلیس به دست بیاورد خود را به‌جای یک بی‌خانمان جا می‌زند و چند روزی را با بی‌خانمان‌ها و فقرای لندن می‌گذراند. گزارشی که او از این زندگی نکبت‌بار ارائه می‌دهد دادنامه‌ای بر علیه جامعه‌ی سرمایه‌سالار آن دوران است. البته در انتها، وی برای رفع مشکل این نگون‌بختان راهکار خاصی ارائه نمی‌کند و فقط به محکوم‌کردن ثروتمندان می‌پردازد.
بخشی از کتاب
در خیابان‌هاى لندن، چهره فقر و فلاکت را به راحتى مى‌توان دید، در طول پنج دقیقه پیاده‌روى، انسان چنین صحنه‌هاى فقیرنشین را در تمام نقاط شهر مشاهده مى‌کند. منطقه‌اى که کالسکه در آن حرکت مى‌کرد، حلبى‌آبادى بى‌پایان بود. خیابان‌ها را مردمى جدید از نژاد متفاوت، قدکوتاه و ضعیف و لاغر پر کرده بودند. چند مایل راه رفتیم که همه‌اش نکبت و بدبختى و خانه‌هاى گِلى بود. هر چند وقت یک‌بار، زن یا مرد مستى دیده مى‌شد که با سروصدا و عربده‌کشى مسیر را مسدود مى‌کرد. در بازار، مردان پیر تلوتلوخوران و زن‌ها در زباله‌هاى گل‌آلود دنبال سیب‌زمینى گندیده، لوبیا و سبزى مى‌گشتند، در همین حال بچه‌هاى کوچک چون انبوه مگس‌ها دور میوه‌هاى لهیده جمع شده و دستشان را تا شانه در میوه‌هاى گندیده فرو برده آن‌ها را برداشته و با حرص و ولع مى‌بلعیدند. در تمام طول مسیر یک کالسکه ندیدم، بچه‌ها دنبال و اطراف کالسکه طورى مى‌دویدند که انگار براى اولین بار آن را مى‌دیدند. تا آن‌جایى که چشم مى‌توانست ببیند، دیوارهاى خشتى یکدست، پیاده‌روهاى کثیف و خیابان‌هاى پر جمعیت دیده مى‌شدند؛ من براى اولین بار از دیدن همچون جمعیتى وحشت‌زده شدم. این ترس شبیه ترس از دریا و ازدیاد بدبختى بود. خیابان به خیابان، مانند امواج فراوان و خروشان دریا اطراف مرا گرفته بودند و تهدید به غرق کردن مى‌کردند.
نظرات کاربران
افزودن نظر

هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است