مسئله درد
(جنبه های مدهبی مسیحت درد و رنج،مشیت و ربوبیت خداوند،خیر و شر)
موجود
ناشر | طرح نو |
---|---|
مولف | سی. اس. لوئیس |
مترجم | اصلان قودجانی |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
تعداد صفحات | 181 |
شابک | 9782001279609 |
تاریخ ورود | 1402/10/06 |
نوبت چاپ | 1 |
سال چاپ | 1402 |
وزن (گرم) | 212 |
کد کالا | 129125 |
قیمت پشت جلد | 1,350,000﷼ |
قیمت برای شما
1,350,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
اگر بخواهید امکان وقوع رنج را -که متضمن نظم طبیعت و وجود ارادهی آزاد است- از پهنهی گیتی حذف کنید، درمییابید که خود زندگی را حذف کردهایم.
«قوانین طبیعت» که رامنشدنی هستند، بیاعتنا به رنجها و بیپناهی انسان جاری میشوند و با دعا تغییرجهت نمیدهند؛ شاید در وهلهی نخست دلیل خوبی علیه مهربانی و قدرت خداوند بنمایند. میخواهم ادعا کنم حتی قادر مطلق نمیتواند جامعهی متشکل از انسانهای آزاد بیافریند، بدون آنکه درعینحال طبیعتی نسبتا مستقل و «رامنشدنی» خلق کند.
…مشکل سازگارکردن رنج انسان با وجود خداوندی که عشق میورزد، فقط تا هنگامی رفع نمیشود که معنایی پیشپاافتاده به واژهی «عشق» نسبت دهیم و امور دنیا را طوری بنگریم که گویی انسان قطب عالم امکان است. انسان قطب عالم نیست، خداوند برای انسان وجود نیافته است. انسان نیز به خاطر خودش وجود ندارد: «همهچیز را تو آفریدهای و آنها برای رضای تو هستند و خلق شدهاند.» ما در درجهی اول ازآنرو خلق نشدهایم که شاید به خداوند عشق بورزیم.
«قوانین طبیعت» که رامنشدنی هستند، بیاعتنا به رنجها و بیپناهی انسان جاری میشوند و با دعا تغییرجهت نمیدهند؛ شاید در وهلهی نخست دلیل خوبی علیه مهربانی و قدرت خداوند بنمایند. میخواهم ادعا کنم حتی قادر مطلق نمیتواند جامعهی متشکل از انسانهای آزاد بیافریند، بدون آنکه درعینحال طبیعتی نسبتا مستقل و «رامنشدنی» خلق کند.
…مشکل سازگارکردن رنج انسان با وجود خداوندی که عشق میورزد، فقط تا هنگامی رفع نمیشود که معنایی پیشپاافتاده به واژهی «عشق» نسبت دهیم و امور دنیا را طوری بنگریم که گویی انسان قطب عالم امکان است. انسان قطب عالم نیست، خداوند برای انسان وجود نیافته است. انسان نیز به خاطر خودش وجود ندارد: «همهچیز را تو آفریدهای و آنها برای رضای تو هستند و خلق شدهاند.» ما در درجهی اول ازآنرو خلق نشدهایم که شاید به خداوند عشق بورزیم.
بخشی از کتاب
مشکل سازگارکردن رنج انسان با وجود خداوندی که عشق میورزد، فقط تا هنگامی رفع نمیشود که معنایی پیشپاافتاده به واژۀ «عشق» نسبت دهیم و امور دنیا را طوری بنگریم که گویی انسان قطب عالم امکان است. انسان قطب عالم نیست. خداوند برای انسان وجود نیافته است. انسان نیز بهخاطر خودش وجود ندارد: «همهچیز را تو آفریدهای و آنها برای رضای تو هستند و خلق شدهاند.» ما در درجۀ اول از آن رو خلق نشدهایم که شاید به خداوند عشق بورزیم (گرچه آنهم یکی از دلایل خلقت ما بوده است)؛ بلکه چون خداوند به ما عشق میورزد، چون شاید ما هدفی شویم که عشق الهی «با رضای کامل» در آن آرام گیرد. وقتی بخواهیم عشق خداوند، ما را همانگونه که هستیم، بپذیرد، گویی خواستهایم خداوند از خداوندیاش دست بکشد؛ چون «او» همان است که هست، عشق «او» بهناچار برحسب ذات امور هستی، با لکههای خاصی در شخصیت فعلی ما سد و دفع میشود و چون «او» از آغاز ما را دوست داشته است، ناگزیر باید سخت تکاپو کند تا ما را شایستۀ عشق سازد. ما حتی در بهترین لحظات نمیتوانیم آرزو کنیم او «خودش» را با ناپاکیهای فعلی ما آشتی دهد؛ همانقدر که خدمتکار گدایی میتواند امید داشته باشد شاه کوفیچوا از لباسهای ژنده و خاکآلود او خوشش بیاید، یا سگی پس از تربیتشدن برای محبتکردن به انسان آرزو کند صاحبش موجود تندخوی کثیف و آلودهکنندۀ سابق را که رفتارهای حیاتوحش دارد، تحمل کند. آنچه ما همین حالا «شادمانی» مینامیم، غایتی نیست که خداوند در اصل در نظر داشته است؛ ولی وقتی ما -مثل «او»- بیمانع عشق بورزیم، بهراستی شادمان خواهیم بود.
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر