قلمرو
(داستان های نروژی،قرن 20م)
موجود
ناشر | چترنگ |
---|---|
مولف | یو نسبو |
مترجم | ندا رحمانی |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
تعداد صفحات | 720 |
شابک | 9786227342581 |
تاریخ ورود | 1402/07/13 |
نوبت چاپ | 1 |
سال چاپ | 1402 |
وزن (گرم) | 0 |
کد کالا | 126938 |
قیمت پشت جلد | 4,950,000﷼ |
قیمت برای شما
4,950,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
بعضی پیوندها از خون فراتر میروند؛ مثل پیوند برادران اُپگار، روی و کارل، که قربانیان زیادی میطلبد؛ حتی از میان همخونها. روی اپگار خوب میداند چطور جنایاتش را در دل طبیعت آرام دهکدهی کوهستانی اوس در نروژ مدفون کند. قلمرو در پی طرح معمای قتل و کشف قاتل نیست. سلسلهی جنایات بیپردهروایت میشوند و ما تنها همراه ساکنان دهکده، ناظر این جنایات و ضرورت آنها برای بقای روی و کارل هستیم؛اما دامنهی این ضرورت تا کجاست؟
یو نسبو نویسنده، اقتصاددان و نوازندهای نروژی است که داستانهای معمایی و جنایی او به پنجاه زبان ترجمه شده و بیش از پنجاهمیلیون نسخه از آنها فروخته شده است. وی نامزد جایزهی ادگار و برندهی جایزهی پیر گینت شده و فیلم آدمبرفی از روی رمان او به همین نام، اقتباس شده است. پیشتر نشر چترنگ از این نویسنده کتابهای خورشید نیمهشب، خون بر برف، خفاش و چاقو را نیز منتشر کرده است. قلمرو را ندا رحمانی به فارسی برگردانده و نشر چترنگ آن را در ۷۲۰ صفحه منتشر کرده است.
یو نسبو نویسنده، اقتصاددان و نوازندهای نروژی است که داستانهای معمایی و جنایی او به پنجاه زبان ترجمه شده و بیش از پنجاهمیلیون نسخه از آنها فروخته شده است. وی نامزد جایزهی ادگار و برندهی جایزهی پیر گینت شده و فیلم آدمبرفی از روی رمان او به همین نام، اقتباس شده است. پیشتر نشر چترنگ از این نویسنده کتابهای خورشید نیمهشب، خون بر برف، خفاش و چاقو را نیز منتشر کرده است. قلمرو را ندا رحمانی به فارسی برگردانده و نشر چترنگ آن را در ۷۲۰ صفحه منتشر کرده است.
بخشی از کتاب
انگار هزار سال یا صد سال قبل اون پایین افتادهن. هیچ تخته سنگی روی ماشین نیست. من هیچ علامت یا تورفتگیای روی شاسی هم نمیبینم، پس تمام چیزی که میدونیم، اینه که به جز اون تختهسنگی که روی کوهنورد افتاد، هیچ تختهسنگ دیگهای از اون پایین سقوط نکرده.
نرل همچنان که به دقت به صفحۀ موبایل نگاه میکرد، گفت : «اون دیگه کوهنوردی نمیکنه. دستش از پهلوش آویزونه و فقط نصف اندازۀ قبلیشه. اون سال هاست که مسکن مصرف میکنه. دوز داروهاش اینقدر زیاده که یک اسب را از پا درمیاره.»
اولسن با بیحوصلگی حرفش را قطع کرد. «حداقل هنوز زنده است.»
صورتش قرمز شده بود. وقتی کلمۀ «زنده» را گفت، آیا منظورش برخلاف آنهایی بود که در کادیلاک نشسته بودند.
نرل همچنان که به دقت به صفحۀ موبایل نگاه میکرد، گفت : «اون دیگه کوهنوردی نمیکنه. دستش از پهلوش آویزونه و فقط نصف اندازۀ قبلیشه. اون سال هاست که مسکن مصرف میکنه. دوز داروهاش اینقدر زیاده که یک اسب را از پا درمیاره.»
اولسن با بیحوصلگی حرفش را قطع کرد. «حداقل هنوز زنده است.»
صورتش قرمز شده بود. وقتی کلمۀ «زنده» را گفت، آیا منظورش برخلاف آنهایی بود که در کادیلاک نشسته بودند.
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر