دسته بندی : نمایشنامه

کالیگولا (نمایش نامه)

(نمایشنامه ی فرانسه،قرن 20م)
نویسنده: آلبر کامو
مترجم: پری صابری
120,000
برای خرید وارد شوید
مشخصات
تعداد صفحات 116
شابک 9786001193330
تاریخ ورود 1398/05/02
نوبت چاپ 19
سال چاپ 1403
وزن (گرم) 110
قیمت پشت جلد 120,000 تومان
کد کالا 80278
مشاهده بیشتر
درباره کتاب
نمایشنامه‌ی کالیگولا، اثر آلبر کامو، اگرچه با ارجاعات و اشارات تاریخی درباره‌ی زندگی شاهان همراه است اما با توجه به تکنیک‌های ادبی کامو، این اثر نوشته‌ای راجع به تاریخ شاهان و یا شاهزاد‌گان تاریخی نیست بلکه نویسنده سعی می‌کند از نقطه‌نظری تاریخی و فلسفی موضوع «مرگ» را در دل نظام‌های سلطنتی و پادشاهی مورد شناختی ادبی قرار دهد. در این نمایشنامه کالیگولا، شخصیت اصلی متن، امپراطوری رومی است که به قدرت رسیدن‌اش بدون هیچ نزاع و جنگی رخ می‌دهد. نقطه‌ی عطف نمایشنامه‌ی کالیگولا در پیوندی مستقیم با آن‌چه برای شخصیت نخست نمایش رخ می‌دهد، یعنی مرگ خواهر کالیگولا، قرار دارد. این واقعه چنان بر تن و جان کالیگولا اثر می‌گذارد که از کاخ می‌گریزد و بعد از چندین روز که به کاخ باز می‌گردد فردی است به تمامی متفاوت از قبل. شوک ناشی از فاجعه‌ی مرگ خواهر، در کالیگولا تنشی ایجاد می‌کند که برای گریز از مرگ باید به قدرتی بی‌حدوحصر برسد. قدرتی که بالاتر از قدرت مرگ برود و به همین دلیل است که خود کالیگولا تبدیل می‌شود به ماشین کشتار و مرگ.
بخشی از کتاب
بزرگ‌زاده‌ى اول: باز هیچ خبرى نیست. بزرگ‌زاده‌ى پیر: نه صبح خبرى هست و نه شب. بزرگ‌زاده‌ى دوم: سه روزه که هیچ خبرى نیست. بزرگ‌زاده‌ى پیر: پیک‌ها می‌رن و بر می‌گردن و سر تکون می‌دن و می‌گن: «خبرى نیست.» بزرگ‌زاده‌ى دوم: تمام مزارع زیرورو شده، بی‌نتیجه. بزرگ‌زاده‌‏ى اول: چرا از پیش نگران باشیم؟ صبر کنیم. شاید همون‌طور که رفته برگرده. بزرگ‌زاده‌ى پیر: من دیدم که از در بیرون رفت. نگاه عجیبى داشت. بزرگ‌زاده‌ى اول: من هم اونجا بودم و ازش پرسیدم چشه. بزرگ‌زاده‌ى دوم: جوابى داد؟ بزرگ‌زاده‌ى اول: یک کلمه: «هیچ.» لحظه‌‏اى بعد هلیکون وارد می‌شود. بزرگ‌زاده‌ی دوم: (مضطرب) جاى نگرانیه. بزرگ‌زاده‌ى اول: اى بابا، همه‌ى جوون‌ها همین‌طورن. بزرگ‌زاده‌ى پیر: خوشبختانه سن که بالا رفت همه‌چیز درست می‌شه. بزرگ‌زاده‌ى دوم: این‌طور تصور می‌کنین؟ بزرگ‌‏زاده‌ى اول: آرزو کنیم فراموش کنه. بزرگ‌زاده‌ى پیر: معلومه! این زن نباشه ده زن دیگه. هلیکون: کى گفته مسئله‌ى عشقیه؟ بزرگ‌زاده‌ی‌ اول: پس چیه؟ هلیکون: نارسایى کبد، آقایان، کبد، شاید هم خیلى ساده فقط از قیافه‌هاى ما بیزار شده، آدم چقدر راحت‌تر می‌تونست قیافه‌هاى هم‌دوره‌‏هاى عزیزشو تحمل کنه، اگه گاهگاهى به دک‌وپوزشون تغییراتى می‌دادن. ولى افسوس که برنامه‌ غذا همیشه ثابته. همون آش و همون کاسه. بزرگ‌زاده‌ پیر: من شخصاً ترجیح می‌دم که مسئله‌ى عشقى باشه. سوزناک‌تره. هلیکون: اطمینان‌بخش، به‌‏خصوص اطمینان‌بخش، از جمله مرض‌‏هاییه که از باشعور و بی‌شعور، از هیچ‌کدوم نمی‌گذره. بزرگ‌زاده‌ى اول: به‌هرصورت، خوشبختانه غصه‌‏ها ابدى نیستن. شما قادرین بیشتر از یک سال غصّه بخورین؟ بزرگ‌زاده‌ی دوم: بنده، خیر. بزرگ‌زاده‌ی اول: هیچ‌کس قادر نیست. بزرگ‌زاده‌ی پیر: زندگى غیرقابل‌تحمل می‌شه. بزرگ‌زاده‌ى اول: چى عرض کردم. مثلاً خود بنده سال گذشته زنمو از دست دادم و گریه‌ها کردم، ولى بعد فراموش کردم. گاهگاهى، غصّه می‌خورم ولى در اصل چیز مهمى نیست. بزرگ‌زاده‌ى پیر: طبیعت خودش کارها رو روبه‌راه می‌کنه. هلیکون: ولى وقتى شما رو نگاه می‌کنم، می‌‏بینم بعضى وقت‌ها هم خرابى بار می‌آره.
نظرات کاربران
افزودن نظر

هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است