لهجه ها اهلی نمی شوند (تجربه زندگی میان زبان عربی و انگلیسی)
موجود
ناشر | اطراف |
---|---|
مولف | پائولین قلدس،خالد مطاوع |
مترجم | بتول فیروزان |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
تعداد صفحات | 192 |
شابک | 9786226194679 |
تاریخ ورود | 1402/05/29 |
نوبت چاپ | 2 |
سال چاپ | 1402 |
وزن (گرم) | 141 |
کد کالا | 125880 |
قیمت پشت جلد | 1,280,000﷼ |
قیمت برای شما
1,280,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
کتاب تازهی اطراف مجموعهای است از ناداستانهای رواییِ ده نویسندهی عربآمریکایی که بهجز زبان مادریشان، به زبان انگلیسی هم مینویسند. این نویسندگان، در ناداستانهایی خلاقانه و با سبکهایی گوناگون و صداهایی متفاوت، تجربهی زیسته و تأملات مهاجرانی از کشورهای مصر، مغرب، لبنان، لیبی و فلسطین را بازنمایی کردهاند و دریچههایی تازه به مضامینی مانند سیاست، خانواده، فرهنگ و نژاد گشودهاند. «لهجهها اهلی نمیشوند» دومین کتاب از مجموعهی «زندگی میان زبانها» است.
نویسندگان «لهجهها اهلی نمیشوند» از تجربهی زیستن و نوشتن در فضای بینابینی دو زبان و دو فرهنگ، یکی شرقی و دیگری غربی، میگویند. آنها با تأمل هشیارانه و هدفمند دربارهی جایگاه خودشان و تجربهی چگال و پیچیدهی احساس غربت در وطن و در کشور میزبان، درکی تازه از مفاهیمی چون هویت، نژاد، استعمار و بدهبستانِ خود و دیگری عرضه میکنند. نویسندگان این متنها که از نظامهای اعتقادی و بسترهای فرهنگی گوناگونی میآیند از افکار، ایدهها، خیالپردازیها و خاطراتشان میگویند تا پیچیدگی تجربهی زیستن میان دو زبان و چالشهای زندگی در بیش از یک چشمانداز سیاسی و فرهنگی را به تصویر بکشند. آنها هوشیارانه و هدفمند به جایگاه خود نگریستهاند و از فضای بینابینیِ میان دو زبان و دو فرهنگ بهره بردهاند تا مختصات جهانی نو در محل تلاقی دو زبان را برای خود و دیگران روشن کنند.
بتول فیروزان، مترجم، این روزها دیگر میان ما نیست اما بیتردید حضورش در کلمهکلمهی کتاب ادامه دارد. او دانشآموختهی رشتهی روانشناسی در دانشگاه علامه طباطبایی و مطالعات روانکاوی نظری در دانشگاه یوسیاِل لندن بود و بهعنوان دبیر بخش ادبیات عرب و مشاور نشر ادامه، با اطراف همکاری میکرد. پیش از این کتابهای «نقطه میخواست فرار کند» و «پسری که با برگ موز فوتبال راه انداخت» با ترجمهی بتول فیروزان منتشر شده است.
مهمترین شاخصهی او در جایگاه مترجم، تعامل جسورانه، پژوهشگرانه و از سر کنجکاویاش با متن، مطالعات مفصل دربارهی ادبیات عرب، تحقیقات برونمتنیاش برای رفع ابهامهای احتمالی، کمکگرفتن از تجربههای شخصیاش در جایگاه یک ایرانیلبنانی، و شوق و مداومتش برای رسیدن به متنی خوشخوان، معتبر و پیراسته بود.
نویسندگان «لهجهها اهلی نمیشوند» از تجربهی زیستن و نوشتن در فضای بینابینی دو زبان و دو فرهنگ، یکی شرقی و دیگری غربی، میگویند. آنها با تأمل هشیارانه و هدفمند دربارهی جایگاه خودشان و تجربهی چگال و پیچیدهی احساس غربت در وطن و در کشور میزبان، درکی تازه از مفاهیمی چون هویت، نژاد، استعمار و بدهبستانِ خود و دیگری عرضه میکنند. نویسندگان این متنها که از نظامهای اعتقادی و بسترهای فرهنگی گوناگونی میآیند از افکار، ایدهها، خیالپردازیها و خاطراتشان میگویند تا پیچیدگی تجربهی زیستن میان دو زبان و چالشهای زندگی در بیش از یک چشمانداز سیاسی و فرهنگی را به تصویر بکشند. آنها هوشیارانه و هدفمند به جایگاه خود نگریستهاند و از فضای بینابینیِ میان دو زبان و دو فرهنگ بهره بردهاند تا مختصات جهانی نو در محل تلاقی دو زبان را برای خود و دیگران روشن کنند.
بتول فیروزان، مترجم، این روزها دیگر میان ما نیست اما بیتردید حضورش در کلمهکلمهی کتاب ادامه دارد. او دانشآموختهی رشتهی روانشناسی در دانشگاه علامه طباطبایی و مطالعات روانکاوی نظری در دانشگاه یوسیاِل لندن بود و بهعنوان دبیر بخش ادبیات عرب و مشاور نشر ادامه، با اطراف همکاری میکرد. پیش از این کتابهای «نقطه میخواست فرار کند» و «پسری که با برگ موز فوتبال راه انداخت» با ترجمهی بتول فیروزان منتشر شده است.
مهمترین شاخصهی او در جایگاه مترجم، تعامل جسورانه، پژوهشگرانه و از سر کنجکاویاش با متن، مطالعات مفصل دربارهی ادبیات عرب، تحقیقات برونمتنیاش برای رفع ابهامهای احتمالی، کمکگرفتن از تجربههای شخصیاش در جایگاه یک ایرانیلبنانی، و شوق و مداومتش برای رسیدن به متنی خوشخوان، معتبر و پیراسته بود.
بخشی از کتاب
«پدرم پیش از مرگش خاطرهای از چهارسالگیام تعریف کرد. از من پرسیده بود دوست دارم در آینده چهکاره شوم و من گفته بودم نویسنده. البته که منظورم نویسندهی قصههای مصور سوپرمن بود. شیفتهی مرد پولادین رویینتن و چشمهای آبی و طرهی موی مجعدش بودم. همزمان هم دلم میخواست خودش باشم و هم دوست داشتم یار و یاور یا به اصطلاح، رابین او باشم. اما مهمتر از اینها دوست داشتم قصهاش را بنویسم؛ قصهی مردی را که برای حقیقت، عدالت و راه و رسم آمریکایی مبارزه میکرد، البته اگر میفهمیدم که این راه و رسم کوفتی آمریکایی اصلا چیست. با شناخت ناقصم از راه و رسم آمریکایی چطور میتوانستم قصه بگویم؟
اینکه راه و رسم آمریکایی را نمیشناختم، بهشدت آزارم میداد ولی این احساس وقتی تشدید شد که به فکرم رسید آیا چیزی به اسم راه و رسم لبنانی هم وجود دارد و اگر وجود دارد، چگونه میتوانم از ان سر در بیاورم. پدر و مادرم لبنانی بودند اما من در اردن به دنیا آمدهام و در کویت بزرگ شدهام. شاید هم راه و رسم من بیشتر کویتی بود، نه لبنانی. از آنجا که بیشتر همکلاسیهایم فلسطینی بودند، لهجهی راماللهی گرفته بودم. آیا معنیاش این بود که راه و رسم خودم را گم کردهام؟»
اینکه راه و رسم آمریکایی را نمیشناختم، بهشدت آزارم میداد ولی این احساس وقتی تشدید شد که به فکرم رسید آیا چیزی به اسم راه و رسم لبنانی هم وجود دارد و اگر وجود دارد، چگونه میتوانم از ان سر در بیاورم. پدر و مادرم لبنانی بودند اما من در اردن به دنیا آمدهام و در کویت بزرگ شدهام. شاید هم راه و رسم من بیشتر کویتی بود، نه لبنانی. از آنجا که بیشتر همکلاسیهایم فلسطینی بودند، لهجهی راماللهی گرفته بودم. آیا معنیاش این بود که راه و رسم خودم را گم کردهام؟»
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر