سپیدوی قرمز (اتاق شخصیت)
(نمایشنامه امریکایی،قرن 21 م)درباره کتاب
اسپیدوی قرمز هجویهای دربارهی افسانهی «رؤیای امریکایی» و امکانات برابر برای رقابت است. ری شناگری است که درست پیشاز مسابقههای انتخابی المپیک، در آستانهی افشای مسئلهی دوپینگش ایستاده است اما این امر فقط زندگی او را متأثر نمیکند. اگر ری برنده شود، همه برنده میشوند. هجو ماجرا اینجاست که به باور او، از نظر علمی، بدنش از ابتدا و ژنتیکی محکوم است به باختن و برای شرکت در رقابتی عادلانه و رسیدن به خوشبختی، انگار چارهای ندارد جز دستکاری مرزهای اخلاقی.
به این شکل بدن ری به ابزاری برای انتفاع و تحقق خوشبختی خود و دیگران تبدیل شده است و از همین روست که امر اخلاقی به موقعیتهای فردی منوط و تأویلپذیر میشود. آن که دیگری را در زندگی شخصی و در دایرهی روابط انسانیاش نقد اخلاقی میکند، درست در جایی به توجیه امر غیراخلاقی میپردازد که میداند، منفعت شخصیاش با پذیرش امر اخلاقی به مخاطره میافتد.
لوکاس نیث، نمایشنامهنویس امریکایی، با خلق موقعیتهای متعارض در روابط انسانی، مواجهه نسبی با امر اخلاقی را به چالش میکشد. او در موقعیتهای مدرن روابط انسانی، موشکافانه میکاود و با بازنمایی و بازسازی آن، خواننده و مخاطب اثر خود را با سؤالهایی تنها میگذارد که پاسخ به آنها، به بازاندیشی و مداقه در ساختارهای کلان موجود و مبانی نظری و فکری علوم انسانی نیاز دارد.
«لوکاس نیث» نمایشنامهنویس امریکایی متولد 1979(ارلندوی ایالت فلوریدا)، در ابتدا برای تحصیل در رشتههای مرتبط با علوم پزشکی به نیویورک رفت، ولی خیلی زود تغییر مسیر داد و در دانشگاه نیویرک، ادبیات نمایشی خواند. نیث که امروز نامی پرآوازه و بسیار خوانده و دیدهشده در تئاتر ایالات متحده است، در سالهای فعالیتش عموم جوایز مهم حوزهی تئاتر را به دست آورده و نمایشنامههایش در سرتاسر جهان بارها و بارها اجرا شدهاند.
نسل جوان و تقابلش با نسلýهای پیشین، مناسبات اخلاقی فروریخته و منفعتطلبی و زیادهخواهی رشدیافته و بیمهارِ جامعهی آمریکایی، همواره در آثار نیث نمود داشته و دارند. طنزِ سیاه و نیشدار نوشتههای این نمایشنامهنویس، در کنار سیری که در تاریخ و وقایع از دیروز تا امروز طی میکند، به نوشتههای او شوخوشنگی خاصی داده که به طبع عموم خوانندگان خوش میآید.
به این شکل بدن ری به ابزاری برای انتفاع و تحقق خوشبختی خود و دیگران تبدیل شده است و از همین روست که امر اخلاقی به موقعیتهای فردی منوط و تأویلپذیر میشود. آن که دیگری را در زندگی شخصی و در دایرهی روابط انسانیاش نقد اخلاقی میکند، درست در جایی به توجیه امر غیراخلاقی میپردازد که میداند، منفعت شخصیاش با پذیرش امر اخلاقی به مخاطره میافتد.
لوکاس نیث، نمایشنامهنویس امریکایی، با خلق موقعیتهای متعارض در روابط انسانی، مواجهه نسبی با امر اخلاقی را به چالش میکشد. او در موقعیتهای مدرن روابط انسانی، موشکافانه میکاود و با بازنمایی و بازسازی آن، خواننده و مخاطب اثر خود را با سؤالهایی تنها میگذارد که پاسخ به آنها، به بازاندیشی و مداقه در ساختارهای کلان موجود و مبانی نظری و فکری علوم انسانی نیاز دارد.
«لوکاس نیث» نمایشنامهنویس امریکایی متولد 1979(ارلندوی ایالت فلوریدا)، در ابتدا برای تحصیل در رشتههای مرتبط با علوم پزشکی به نیویورک رفت، ولی خیلی زود تغییر مسیر داد و در دانشگاه نیویرک، ادبیات نمایشی خواند. نیث که امروز نامی پرآوازه و بسیار خوانده و دیدهشده در تئاتر ایالات متحده است، در سالهای فعالیتش عموم جوایز مهم حوزهی تئاتر را به دست آورده و نمایشنامههایش در سرتاسر جهان بارها و بارها اجرا شدهاند.
نسل جوان و تقابلش با نسلýهای پیشین، مناسبات اخلاقی فروریخته و منفعتطلبی و زیادهخواهی رشدیافته و بیمهارِ جامعهی آمریکایی، همواره در آثار نیث نمود داشته و دارند. طنزِ سیاه و نیشدار نوشتههای این نمایشنامهنویس، در کنار سیری که در تاریخ و وقایع از دیروز تا امروز طی میکند، به نوشتههای او شوخوشنگی خاصی داده که به طبع عموم خوانندگان خوش میآید.
بخشی از کتاب
ما خوششانس بودیم. ما وضعمون از اونچه باید باشه، بهتره. اما حقیقت اینه که آدمهای پولدار از آدمهای بیپول بهترن. آدمهای پولدار مدرسههای بهتری میرن. بهتر غذا میخورن. بهتر تربیت میشن. بهتر فرهنگی میشن. اونها آدمهاییان که میرن موزه و اپرا و تئاتر. میدونی، بچههاشون رو میبرن اینجور جاها و بچهها این فرهنگ و این چیزها رو یاد میگیرن و این باهوشترشون میکنه. پدر و مادرهای پولدار نگرانی ندارن؛ شاید فقط یککم. به نظرم فرقش خیلی زیاده. پدر ومادرهای فقیر، اونهاییان که بچههاشون رو میزنن، آزار جنسیشون میدن، بهشون غذا نمیدن، میذارن با مکدونالد چاق بشن و براشون مهم نیست که تکلیفهاشون رو انجام بدن یا ندن. پدر و مادرهای فقیر هم مقصر نیستن... مزخرفان چون وقتی داری خیلی تلاش میکنی که زنده بمونی، بدجنستر و مزخرفتر میشی. فقط داری تلاش میکنی که... مثلاً یک بچۀ فقیر، یک بچۀ فقیر بااستعداد، باید همۀ مزخرفات فقر رو تحمل کنه و باید سختتر کار کنه و یک بچۀ پولدار با همون استعداد مجبور نیست اونقدر سختی بکشه. هر کی پولداره، فراتر میره. من نمیخوام دخترم عذاب بکشه و یکجوری بشه که... چون من گند زدم، اون رو تو موقعیتی قرار بدم که کمتر داشتهباشه. این چیزیه که من برای ازدستدادن دارم. این چیزیه که... تو چی برای ازدستدادن داری؟
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر