دسته بندی : رمان خارجی

نامه به کودکی که هرگز زاده نشد...

(نامه های تخیلی)
نویسنده: اوریانا فالاچی
مترجم: زویا گوهرین
185,000
برای خرید وارد شوید
مشخصات
تعداد صفحات 150
شابک 9789643516314
تاریخ ورود 1389/07/28
نوبت چاپ 12
سال چاپ 1404
وزن (گرم) 145
قیمت پشت جلد 185,000 تومان
کد کالا 23728
مشاهده بیشتر
درباره کتاب
نامه به کودکی که هرگز زاده نشد رمانی به زبان ایتالیایی از اوریانا فالاچی‏، نویسنده و خبرنگار ایتالیایی است که در سال ۱۹۷۵ منتشر شد. این کتاب با زاویه‌ی دید اول‌شخص و در قالب نامه‌‌ای از راوی داستان، یک زن جوان که گویا خود فالاچی است، با جنینی که در رحم خود باردار است نوشته شده که فرزند نازاده‌اش را از مصیبت‌های دنیا و بی‌رحمی آن می‌آگاهاند. این کتاب تا ژانویه ۲۰۰۷ بیش از ۴میلیون نسخه (بدون احتساب کپی‌ها) فروش داشته ‌است.
بخشی از کتاب
آن شب حس کردم تو هستى! قطره‌اى زندگى که از نیستى رها شده باشد. روى تختخواب دراز کشیده بودم، چشم‌هایم در تاریکى باز بود، و ناگهان، در این تاریکى، روشنى یقینى درخشیدن گرفت، آرى، تو آن‌جا بودى. تو وجود داشتى. درست مثل این بود که تیرى میان سینه‌ام نشسته باشد. دلم از تپیدن باز ایستاد. و چون دوباره با صدایى خفیف تپیدن از سر گرفت، آوارى از گیجى و سرگشتگى بر سرم فرو ریخت، احساس کردم در گردابى فرو مى‌روم که در آن جز بى‌اعتمادى و دهشت چیزى نیست. اکنون نیز ترسى مرا در خود گرفته که آثارش بر چهره‌ام، بر مویم و بر ذهنم هویداست. ترسى که خودم را در آن گم مى‌کنم. سعى کن بفهمى، این ترس، ترس از دیگران نیست. من از دیگران باکى ندارم. ترس از رنج کشیدن نیست. من از درد نمى‌ترسم. ترس من از ترس توست، ترس از تصادفى که تو را از نیستى بیرون کشید و در بطن من نهاد. من هرگز براى پذیرایى از تو آماده نبوده‌ام، حتى اگر بیش از این دیده به‌راهت دوخته باشم. همواره این سئوال بى‌رحمانه را از خود کرده‌ام که شاید تو اشتیاقى نداشته‌اى به‌دنیا بیایى؟ شاید روزى مرا به‌خاطر این کار سرزنش کنى و با فریاد بگویى: «چه کسى از تو خواست که مرا به دنیا بیاورى، براى چه مرا به‌دنیا آوردى، چرا؟» کودک من، زندگى چنین دغدغه‌اى است. زندگى جنگى است که هر روز تکرار مى‌شود و لحظه‌هاى شادى، گریزهاى کوتاهى است که به قیمتى بسیار بى‌رحمانه به‌دست مى‌آیند. چگونه مى‌توانم باور کنم که از بین بردنت کار درستى است. چطور مى‌توانم حدس بزنم که میل ندارى به سکوت بازگردانده شوى؟ تو نمى‌توانى با من حرف بزنى. زندگى تو به‌جز گره‌اى از سلول‌هاى تازه شکل‌گرفته چیزى نیست. شاید زندگى هم نیست، امکان زندگى است.
نظرات کاربران
افزودن نظر

هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است