دسته بندی : رمان خارجی

کوکورو

(داستان های ژاپنی،قرن 19م)
450,000
برای خرید وارد شوید
مشخصات
تعداد صفحات 240
شابک 9786227280555
تاریخ ورود 1400/10/14
نوبت چاپ 8
سال چاپ 1403
وزن (گرم) 306
قیمت پشت جلد 450,000 تومان
کد کالا 109782
مشاهده بیشتر
درباره کتاب
کتاب کوکورو، اثر ناتسومه سوسه کی است با ترجمه ی قدرت اله ذاکری و چاپ انتشارات برج. کتاب حاضر که به قلم بزرگ ترین نویسنده ی تاریخ ادبیات ژاپن «ناتسومه سوسه کی» به رشته ی تحریر درآمده، از پرفروش ترین آثار ادبی تاریخ ژاپن است. این اثر در دوران میجی که موجب تغییراتی اساسی در ذهن و زبان انسان ژاپنی شد، به نگارش درآمده است. بعد از آن دوران تایشو که ادامه ی دستاوردهای میجی بود، شکل گرفت. اما مردمان آن هنگام تاب تحمل زمانه ی تایشو را نداشتند، چون بر خلاف حفظ بنیان های فکری آنها بود. کوکورو را می توان حرکت ژاپن از میجی به تایشو تعبیر کرد.  سوسه کی هم از این زمان سخت اندوهناک بود. از این رو در این رمان داغدار پایان عصر میجی است و به بیان تنهایی بشر در جهان مدرن پرداخته است. شخصیت های داستان از جمله سنسی دست به خودکشی می زنند و این نتیجه زوال روح ژاپنی از پایان دوره میجی است.
بخشی از کتاب
حدس می زدم جهان بینی سنسی بر شالوده ی ماجرایی عشقی- قطعا بین او و همسرش- در جوانی بنا شده باشد، ماجرایی پرشور و آکنده از شدت و حدت در آغاز و بعدها درآمیخته با ندامت. این تعبیر، کم و بیش با آن گفته ی سنسی که عشق جنایت است، همخوانی می یافت. در عین حال سنسی به من گفته بود که حالا هم به همسرش عشق می ورزد. پس منطقی نبود که دیدگاه بدبینانه ی سنسی را پیامد آن ماجرای عشقی بدانم. بر همین اساس، دیدگاه های مردم گریزانه ای را که سنسی با من در میان گذاشته بود، بیشتر باید برای تبیین نگاه او به دنیای مدرن در نظر می گرفتم، نه درباره ی مناسبات او و همسرش. گاه گاهی هم خاطره ی قبری که در گورستان زوشی گایا بود و نمی دانستم قبر کیست، ذهنم را درگیر می کرد. می دانستم که رابطه ای عمیق با سنسی دارد. من که این همه به سنسی نزدیک شده بودم و در عین حال درکی چنین ناچیز از او داشتم، آن قبر را به نوعی دفینه ی پاره ای از زندگی سنسی می دانستم. با این همه، هرچه در آن قبر بود، برایم مرده و منسوخ به حساب می آمد: چیزی که نه تنها نمی توانست کلید ورود به قلب سنسی باشد، بلکه هیولاوار میان ما ایستاده بود و برای همیشه بین ما جدایی می انداخت. در این گیرودار موقعیتی پیش آمد که من و همسر سنسی دوباره مجال مصاحبتی تک به تک یافتیم. اواخر پاییز بود، که روزها کوتاه و کوتاه تر می شوند و بی قراری در فضا و سوز سرما در هوا موج می زند. هفته ی قبل از آن،سه چهار سرقت پیاپی در محله ی سنسی رخ داده بود، همه هم در اوایل شب. چیز باارزشی ندزدیده بودند، اما به هرحال به هر خانه ای که وارد می شدند حتما چیزی برمی داشتند و همسر سنسی نگران شده بود.
نظرات کاربران
افزودن نظر

هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است