دسته بندی : رمان خارجی

آپارتمان پاریس

(داستان های انگلیسی،قرن 21م)
نویسنده: لوسی فولی
مترجم: محدثه احمدی
389,000
برای خرید وارد شوید
مشخصات
تعداد صفحات 274
شابک 9786227566581
تاریخ ورود 1401/05/09
نوبت چاپ 6
سال چاپ 1404
وزن (گرم) 285
قیمت پشت جلد 389,000 تومان
کد کالا 115291
مشاهده بیشتر
درباره کتاب
کتاب آپارتمان پاریس، داستان نقل مکان جس هدلی را به آپارتمان مجلل برادرش در پاریس روایت می‌کند. جس که مدتی‌ست شغلش را در انگلیس از دست داده، بعد از حضور در آپارتمان برادرش متوجه می‌شود او به‌طرز مشکوکی مفقود شده و حس می‌کند ساکنان ساختمان در این ماجرا دست دارند. این رمان به قلم لوسی فولی نوشته شده و مانند برخی دیگر از آثار او در شمار پرفروش‌ترین‌های نیویورک تایمز قرار دارد. کتاب پیش رو نیز هم‌طراز با رمان‌های «فهرست مهمانان» و «مهمانی شکار» لوسی فولی، داستانی معماگونه، با روایتی پرکشش و مهیج است که در ژانر تریلر جای می‌گیرد. رمان‌های تریلر از گونه‌های پربسامد در زمینه‌ی ادبیات و سینما هستند که معمولاً با ویژگی‌هایی چون هیجان، ترس و دلهره و تعلیقات معماگونه همراه‌اند و با ژانر جنایی ویژگی‌های مشترکی دارند. داستان با ناپدید شدن یکباره‌ی بن و تلاش جس برای یافتن او شکل می‌گیرد، اما مشکل اینجاست که ساکنان آپارتمان بن که همه از یک خانواده هستند، از پاسخ دادن به سوالات جس درباره‌ی گم شدن برادرش سر باز می‌زنند. جس باور دارد که آن‌ها رازی را مخفی می‌کنند، اما نمی‌داند چطور باید از حقیقت ماجرا سر در بیاورد. تا آنکه بالاخره یکی از همکاران جس به نگرانی او بها می‌دهد و به‌مرور رازها برملا می‌شوند. حالا جس که برای فراموش کردن گذشته‌ی خود به پاریس آمده بود، وارد ماجرایی شده که به آینده‌ی برادرش بن، گره خورده است. جوایز و افتخارات کتاب آپارتمان پاریس · بهترین کتاب آمازون در فوریه‌ی 2022 · پرفروش‌ترین‌کتاب نیویورک‌تایمز
بخشی از کتاب
فرمان دوچرخه‌ی ثابت را می‌چسبم و روی زین بلند می‌شوم. دانه‌های عرق وارد چشمانم می‌شوند و آن‌ها را می‌سوزانند. حس می‌کنم ریه‌هایم پر از اسید شده‌اند. قلبم چنان می‌کوبد که انگار دارم سکته می‌کنم. تندتر پدال می‌زنم. دلم می‌خواهد از روی تمام کارهایم رد شوم. ستاره‌ها جلوی چشمانم می‌رقصند. تصویر آپارتمان محو می‌شود. یک لحظه گمان می‌کنم دارم غش می‌کنم. شاید هم واقعا چنین اتفاقی افتاد. چند لحظه‌ی بعد به فرمان دوچرخه تکیه داده‌ام. ناگهان تهوع می‌گیرم. به‌زور کنارش می‌زنم و هوا را وارد ریه‌هایم می‌کنم. در سن‌فرنسیسکو عاشق اسپینینگ شدم. از قهوه‌ی بولت‌پروف، کِتوژنیک و بیکرام خوشم آمد؛ یعنی هر چیزی که در جهان فناوری مد است و به آدم برتری و الهام می‌بخشد. معمولا اینجا می‌نشینم و کلاس برگزار می‌کنم یا به تدتاک گوش می‌دهم. ولی امروز صبح فرق داشت. دلم می‌خواست در میان تلاش و تقلای محض غرق شوم و از فکروخیال فاصله بگیرم. ساعت پنج بیدار شدم و فهمیدم دیگر خوابم نمی‌برد، به‌خصوص که باز در حیاط دعوا شده بود. حس کردم تنها کار منطقی این است که سراغ دوچرخه بروم. از روی زین بلند می‌شوم. کمی سرگیجه دارم. در این واحد فقط یک دوچرخه، آی‌مک و چند کتاب دارم. چیزی روی دیوارها نیست. فرشی روی زمین نیست. چون از سبک مینیمال کامل خوشم می‌آید. البته هنوز حس می‌کنم اسباب‌کشی نکرده‌ام؛ این‌طوری هر لحظه می‌توانم بلند شوم و از اینجا بروم.
نظرات کاربران
افزودن نظر

هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است