پندراگن (کتاب چهارم:ویروس واقعیت)

واقعیت مجازی؟ قلمروی ویلاکس در اوج آرامش و هماهنگی است. بابی پندارگن پانزده‌ساله در تعقیب سنت دین شیطان صفت، وارد این قلمرو می‌شود؛ ولی در می‌یابد که ویلاکس در صلح و آرامش است چراکه خلوت و متروک شده است. ساکنان ویلاکس به راهی دست یافته‌اند که از آن طریق می‌توانند وارد سرزمین آرزوهایشان شوند و در آنجا هرکسی که می‌خواهند باشند و در هرجایی که می‌خواهند زندگی کنند. درحالی‌که بدنشان در جای ثابتی قرار دارد، ذهنشان به گستره‌ی تخیلاتشان می‌گریزد. بابی که تازه از مبارزه با سنت دین در زمین سال ۱۹۳۷ برگشته، اطمینان دارد که می‌تواند نقشه‌های احتمالی سنت دین برای این جهان را نقش‌برآب کند. اما آیا بابی پس از ورود به این جهان مجازی، یارای مقاومت در برابر وسوسه‌ی این واقعیت‌گریزی بی‌حدومرز را دارد؟