دسته بندی : داستان نوجوان

سریر شیشه ای 4 (ملکه سایه ها 1)

(داستان های نوجوانان آمریکایی،قرن 21م،مناسب بالای 17سال،تصویرگر:سعید فرهنگیان،بازبینی:نازنین نخعی،فاطمه آزادافراشته)
نویسنده: سارا جی.ماس
585,000
برای خرید وارد شوید
مشخصات
تعداد صفحات 429
شابک 9786222190583
تاریخ ورود 1399/06/10
نوبت چاپ 4
سال چاپ 1403
وزن (گرم) 410
قیمت پشت جلد 585,000 تومان
کد کالا 94144
مشاهده بیشتر
درباره کتاب
کتاب سریر شیشه‌ای 4 (ملکه‌ی سایه‌ها) اثری است از سارا جی. ماس به ترجمه‌ی افشین اردشیری و چاپ انتشارات باژ. سریر شیشه‌ای از مجموعه‌کتاب‌های فانتزی و تخیلی است که ماجرایی پرافت‎وخیز، هیجان‎انگیز و گاه مخوف را به تصویر می‌کشد. در جلد چهارم که ادامه‌دهنده‌ی ماجرای جلدهای پیشین است و عنوان ملکه‌ی سایه‌ها را به خود اختصاص داده برای باری دیگر با سلینا همراه می‌شویم، که هویت خود را به‌عنوان ملکه ترسن پذیرفته و در رمان با نام ایلین از او یاد می‌شود. ایلین که عزیزانش را از دست داده و در واقع همه‌ی کسانی که به آن‌ها عشق می‌ورزیده از او گرفته شده‌اند، این بار به قصد انتقام‌جویی بازگشته و به‌خاطر عزیزانش تن به جنگی سخت می‌دهد. ملکه‌ی سایه‌ها با غافل‌گیری‌ها و هیجاناتی لذت‌بخش آمیخته است و زمینه را برای ادامه‌ای بی‌نظیر در جلدهای بعدی آماده می‌کند.
بخشی از کتاب
لکه‌های سرخ صورت استرین را پوشاند و گفت: «نوزاد ساحره یه موجود مقدسه! می‌فهمی منان، مقدس! ما بچه‌های خودمون را حتی به قبیله‌های دیگه هم نمی‌دیم.» این یک حقیقت بود. نوزاد ساحره‌ها مقدس بود و بر اساس موهبت الهه‌ی سه چهره، همه مونث بودند. فرزند یک ساحره از لحظه‌ای که مادر اولین نشانه‌های بارداری را از خود نشان می‌داد تا زمانی که به شانزده سالگی می‌رسید، موجودی مقدس به حساب می‌آمد. کمترین آسیب به یک ساحره‌ی باردار یا دختری که در شکم داشت، گناه کبیره بود. هیچ مجازات و شکنجه‌ای برای فرد گناهکار وجود نداشت که بتواند با زشتی گناهش برابری کند. منان شخصا در دو تا از این اعدام‌های سخت و طولانی شرکت داشت، اما هرگز احساس نکرده بود این مجازات کافی باشد. البته بچه‌های انسان چنین تقدسی نداشتند، حتی برای بعضی از قبایل تنها منبع برای گوشت بودند؛ مخصوصا قبیله‌ی زرد پا. اما برای تمام ساحره‌ها هیچ افتخاری بالاتر از زاییدن فرزندی نبود که در شکم داشتند. برای یک ساحره از دست دادن فرزند در شکم یا هنگام زایمان، ننگی بزرگ به حساب می‌آمد. استرین گفت: «کدوم جرگه رو انتخاب می‌کنی؟» -هنوز تصمیم نگرفتم. شاید اول جرگه‌ای ضعیف‌تر را انتخاب می‌کرد و بعد از دیدن نتیجه، اجازه‌ی پیوستن جرگه‌های دیگر را به والگ‌ها می‌داد. شاید این شیاطین به نژاد درحال نابودی‌شان حیاتی دوباره می‌بخشیدند که دهه‌ها و قرن‌ها در پی دست یافتن به آن بودند.
نظرات کاربران
افزودن نظر

هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است