رفتنی ام یا ماندنی

(داستان های ترکی استانبولی،قرن 21م)
نویسنده: هاکان منگوچ
319,900
برای خرید وارد شوید
مشخصات
تعداد صفحات 272
شابک 9786222208271
تاریخ ورود 1401/12/03
نوبت چاپ 2
سال چاپ 1402
وزن (گرم) 290
قیمت پشت جلد 319,900 تومان
کد کالا 120610
مشاهده بیشتر
درباره کتاب
کتاب رفتنی ام یا ماندنی: احساس بی ارزشی و درماندگی، ثمره زندگی در کنار افراد خودشیفته، اثر هاکان منگوچ است به ترجمه فائزه پورعلی و چاپ انتشارات نسل نواندیش. این کتاب رمانی ساختارشکنانه است که در قالب داستان از شرایط و افرادی حکایت می کند که هر یک از ما می تواند به نوبه ی خود با آن ها مواجه شود، انسان هایی خودشیفته و از خود متشکر که تمام انرژی دیگران را نابود می کنند و چیزی جز حس بی ارزشی و بیچارگی نمی آفرینند. خبر ناگوار این است که دنیا در حصار چنین افرادی قرار دارد و ناگوارتر این که گرفتار شدن در عشق آن ها چیزی دور از ذهن نیست، بلکه به شدت ساده است؛ زیرا نارسیست ها در تظاهر به دوست داشتن به شدت عالی عمل می کنند. هاکان منگوچ با قلم قدرتمند خود زندگی ما را پیش رویمان به تصویر می کشد، آشفتگی و اندوه ناشی از حضور در جوار خودشیفتگان را نمایان می کند و نشان می دهد که چطور می شود از بند چنین افرادی رها شده و ضربه های ناشی از همنشینی با آن ها را جبران کرد، ضربه هایی که عزت نفس و اعتماد به نفس مان را نشانه رفته و کم یا زیاد به آن آسیب رسانده اند.
بخشی از کتاب
می خواهم بفهمم چرا زنان این خانواده دوست داشتنی نیستند؛ مثلا نمی توانم خودم را قانع کنم که چرا ما را رها کردی و رفتی. اصلا دلتنگمان نمی شوی؟ اصلا دوستمان نداری؟ ما چه کار کردیم که تو از ما سیر شدی؟ تو مادرم را دوست نداری، چتین خواهرم را دوست ندارد، هیچ کس هم مرا دوست ندارد. دنبال کننده هایم حرف های نامربوطی می زنند، مردم هرچه به زبانشان بیاید، به من می گویند. توهین می کنند و ناسزا می گویند. هرچیز و هرکسی که می خواهم واقعی باشد، دروغ از آب در می آید. من ظاهرا خیلی آرام و قوی به نظر می رسم، طوری رفتار می کنم که انگار از هیچ چیزی تاثیر نمی پذیرم. پر از خشم هستم، پر از نفرت. می خواهم با همه دعوا کنم. می خواهم به افرادی آسیب بزنم. افرادی هم هستند که می خواهم بمیرند. انگار عزت نفسم زیر پایشان لگدمال شده است. می خواهم پای تمام کسانی را که عزتم را زیر پا گذاشتند، قطع کنم. می خواهم مجازاتشان کنم. مثلا می خواهم یک چاقو در شکم ارتان فرو کنم. او را نمی شناسی، اما مهم هم نیست. مهم این است که ارتان درد بکشد. من می خواهم اتفاقات بدی برایش بیفتد. می خواهم آن هتل بزرگی را که در آن برنامه اجرا می کنم، به آتش بکشم. می خواهم تمام کسانی را که به من توهین می کنند و ناسزا می گویند، در آن هتل به خاکستر تبدیل کنم. می خواهم به عزیزه خیانت بشود. می خواهم ضربه ای اساسی بخورد. می خواهم رویاهایش بر باد برود؛ چون لایق خیانت است. او یک احمق است… متوجه نیست که از او سوءاستفاده می شود. آرزوی این را داشتم که صورت مادرم هزار تکه بشود و نهایتا اتفاق افتاد. به نظرم خوب هم شد. اصلا ناراحت نشدم. خیلی خوب شد؛ چون به قدری دیوانه شده که برای اینکه همسرش دوستش داشته باشد، چشم به زندگی بسته است. حقش همین است. نخ هایی را که به صورتش فرو کرده بود، بالاخره باعث التهاب شد، درست وقتی که می خواست جوان تر به نظر برسد. حالا دیگر مثل یک زن به نظر نمی رسد. مثل هیولا شده است. خوب شد.
نظرات کاربران
افزودن نظر

هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است