دسته بندی : زندگینامه - سیاسی

تا به آخر با هیتلر (خاطرات پیشکار هیتلر)

(سرگذشتنامه آدولف هیتلر)
نویسنده: هاینتس لینگه
مترجم: حمید هاشمی
239,000
برای خرید وارد شوید
مشخصات
تعداد صفحات 232
شابک 9786222540777
تاریخ ورود 1400/06/16
نوبت چاپ 7
سال چاپ 1403
وزن (گرم) 211
قیمت پشت جلد 239,000 تومان
کد کالا 106645
مشاهده بیشتر
درباره کتاب
کتاب تا به آخر با هیتلر (خاطرات پیشکار هیتلر) به قلم هاینتس لینگه نگارش شده و با ترجمه حمید هاشمی از سوی انتشارات میلکان به چاپ رسیده است. نویسنده اثر حاضر کسی است که به مدت ده سال به هیتلر خدمت کرد و ادعا دارد در این دوره اگر نه از همه، حداقل بعد از اوا براون از دیگران به هیتلر نزدیک تر بوده است؛ او از آخرین نفراتی بود که پناهگاه هیتلر را ترک کرد و در حقیقت کسی بود که در هنگام خودکشی هیتلر نگهبانی از در را به عهده داشت. کسی که در سی ام آپریل 1945 جسد هیتلر را به کمک افرادی دیگر به باغ صدارت عظمای آلمان برد و آن را با عجله سوزاند. به خاطر نزدیکی بالای لینگه به رایش سوم، او همه چیز را در شخصیت هیتلر و نظام سیاسی اش مشاهده کرد و در کتاب حاضر با حکایت ها و اظهار نظرهای گوناگون، شخصیت و زندگی روزمره ی او را به تصویر می کشد و از نقاط ضعف هیتلر، علایقش، زندگی خصوصی اش با براون و… رونمایی می کند. نویسنده هم چنین از زندگی شخصی هیتلر پا را فراتر می گذارد و وقایع مربوط به دوران پیشوایی او و شرحی مختصر از حلقه نزدیکانش را ارائه می دهد.
بخشی از کتاب
لباس های هیتلر معمولا چندان شیک و آراسته نبود و این مسئله دو دلیل داشت: یکی اینکه هیتلر همیشه می گفت لباس های گران قیمت نمی خواهد و دیگر اینکه دوست نداشت لباسی بپوشد که جلوی تحرکش را بگیرد. یک بار در این باره گفت: «وقتی یقه و کتم مثل مال مدل ها باشه، احساس می کنم از دار آویزون شده م.» براون سعی می کرد این روحیه را در او تغییر دهد و یک بار به من گفت: «ای کاش پیشوا هم مثل کنت چانو لباس های شیک می پوشید.» و از من می خواست رئیس را ترغیب کنم برای یک بار هم که شده مثل «سربازهای کشیک» لباس نپوشد، ولی هیچ کدام موفق نشدیم او را عوض کنیم. هیتلر مطابق مد لباس نمی پوشید، بلکه فقط چیزی می پوشید که در آن راحت باشد. یک بار سعی کردیم کلاهش را کمی تغییر دهیم و آن را ظریف تر کنیم، ولی به تندی اعتراض کرد و گفت: «کلاهم رو مثل اولش کنین. من می خوام این کلاه رو سرم بذارم، نه شما.» او روی لباس قهوه ای ساده اش نشان طلای حزب را به سینه می زد و به غیر از آن تنها دو نشان جنگ جهانی اول را به کت خود می زد؛ یکی صلیب آهنی درجه ی یک و دیگری نشان زخمی ها به رنگ سیاه. لباس غیرنظامی او خوش دوخت بود و به تنش می آمد. حتی اگر لباسش خیلی زیبا به نظر نمی رسید، هیتلر مغرور بود و دست کم سعی می کرد با لباس های رسمی شب ظاهر خوبی پیدا کند. قدیم ترها من باید رویه ای را دنبال می کردم که از یکی از هوس های ورزش مانندش ناشی می شد. او همیشه خودش لباس می پوشید و من باید ساعت به دست مثل یک جور داور می ایستادم. به من می گفت: «بگیر!» و من ساعت می گرفتم و مسابقه ی لباس پوشیدنش شروع می شد. هر قدر لباس پوشیدنش زودتر تمام می شد، حالش بهتر می شد.
نظرات کاربران
افزودن نظر

هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است