خرد راهبری خود و دیگران:توصیه های راهبی که ماشین فراری اش را فروخت (هشت راه و رسم راهبران بزرگ)

(رهبری،فروش بیش از 6 میلیون نسخه در دنیا)
نویسنده: رابین شارما
380,000
برای خرید وارد شوید
مشخصات
تعداد صفحات 312
شابک 9786001182488
تاریخ ورود 1397/08/09
نوبت چاپ 6
سال چاپ 1402
وزن (گرم) 300
قیمت پشت جلد 380,000 تومان
کد کالا 70479
مشاهده بیشتر
درباره کتاب
امروزه برخلاف گذشته، نظریه‌پردازان حوزه‌ی منابع انسانى و مدیریت بر این باور نیستند که راهبران بزرگ کسانى با قابلیت‌ها و توانمندى‌هاى خاص هستند. این‌گونه راهبرى به خودى‌خود و بدون انگیزه و تلاش شکل نمى‌گیرد، بلکه راهبرى خردمندانه نیروى انسانى نیازمند آموزش مداوم و تلاش پیگیرانه براى درونسازى آموزه‌ها و تبدیل تجربه‌هاى شخصى و گروهى به خرد و حکمت و آنگاه به‌کارگیرى خرد پرورش‌یافته در دنیاى واقعى کسب‌وکار و تجارت یا هر حرفه‌ی دیگر است. نویسنده‌ی این کتاب، رابین شارما است که کتاب «راهبى که فرارى‌اش را فروخت» را نوشته است. در این کتاب شارما، بار دیگر با طرح داستانى پرکشش از دیدار جولیان و پیتر مى‌گوید و حکمت و خردى را که از فرزانگان شیوانا و حکمت شرق آموخته است در حوزه کوچینگ و مدیریت راهبرانه نیروى انسانى براى دستیابى به شناختى همه‌جانبه از خود و دیگرانى که با ما و یا براى ما کار مى‌کنند به دست مى‌دهد. در گفت‌وگو و مراوده جولیان و پیتر خواننده از دیدگاه استاد رحمان، منتور و مربى اصلى جولیان حکمت و خرد هزاران ساله‌ی کوچینگ و مدیریت راهبرانه‌ی خود و دیگران را در قالب آیین‌ورسوم مشخص آموزش مى‌دهد. در این کتاب خواننده فرا مى‌گیرد که : ـــکوچینگ و مدیریت راهبرانه در دنیاى بیرونى از راهبرى زندگى شخصى خود فرد شروع مى‌شود. ـــراهبرى شخصى راه و رسمى است که بیشتر مدیران و راهبران از آن غافل‌اند. درحالى‌که مدیران راهبر هر روز آن را تمرین مى‌کنند، زیرا اساس تمام موفقیت‌ها در کار و زندگى مى‌باشد. ـــموفقیت یک فرایند از درون به بیرون است. و اگر هیچ‌گاه یاد نگرفته باشیم خود را راهبرى کنیم، هرگز نمى‌توانیم یک سازمان را راهبرى کنیم. ـــاگر مهارت مدیریت خود را کسب نکنیم، نمى‌توانیم دیگران را مدیریت کنیم. ـــافراد مؤثر، خودشان را پیوسته توانمند مى‌کنند «زیرا که به درستى دریافته‌اند که تمام موفقیت‌هاى بیرونى از درون آغاز مى‌شود.» در این کتاب جولیان پنج قانون اصلى راهبرى شخصى را در بستر قصه‌هاى جذاب به ما آموزش مى‌دهد. Éقانون اول: تجدیدقواى شخصى؛ Éقانون دوم: دانش پویا؛ Éقانون سوم: احترام به جسم؛ Éقانون چهارم: سحرخیزى؛ Éقانون پنجم: ذهنیت مرگ آگاهانه؛
بخشی از کتاب
«پس چگونه یک محیط کارى ریسک‌پذیر ایجاد کنم؟» «راههاى زیادى هست. کارکنانت را آزاد بگذار تا اشتباه کنند. سطح اطمینان را بالا ببر، خودانگیختگى را تقدیر کن و به تفکر خلاق پاداش بده. بگذار آدمها خودشان باشند. بگذار موهبت قدرت تجسم آنها متجلى شود.» «چند وقت پیش در یک مقاله خواندم مدیرعامل ریبوک، پاول فایرمن، گفته رمز موفقیت شرکتش این بوده که به کارکنان آزادى مى‌دادند تا از خود خلاقیت بروز دهند. او گفته بود: کارکنان عادى شرکت ما پیشرفت چشمگیرى داشتند، تنها به این دلیل که به آنها اجازه این کار داده مى‌شد.» «دقیقا. به یاد داشته باش که رهبران آرمان‌گرا هرگز خلاقیت را رهبرى نمى‌کنند. آنها دروازه خلاقیت را به سادگى بروى همه مى‌گشایند و اجازه مى‌دهند در سراسر شرکت متبلور شود. آنها مهار خلاقیت را رها کرده به این امید که شرکت‌شان به یک زمین بازى نوآورى پویا تبدیل شود، درست مثل این مکان که در آن ایستاده‌ایم.» درست وقتى جولیان جمله‌اش را به پایان رساند، یک تکه کیک ژله‌اى غلیظ به سرعت در هوا به سمت او آمد و به آستین پاکیزه رداى قرمز رنگش برخورد کرد. متخلف پسربچه کوچکى بود که وقتى دید نشانه‌اش به هدف خورده، خوشحالى کرد و با بدجنسى خندید. سپس برگشت، تا آنجا که پاهاى کوچکش اجازه مى‌داد، سریع دوید و فریاد زد: «زدم به راهب! زدم به راهب! زدم به راهب!» جولیان ایستاده و هاج وواج نگاه مى‌کرد. سپس به حالت اولیه‌اش برگشت، دستش را جلو برد و انگشتش را در توده لغزنده‌اى که روى ردایش چسبیده بود، فرو کرد و با خنده گفت: «امیدوارم شکلاتى باشد. مزه مورد علاقه‌ام است.»
نظرات کاربران
افزودن نظر

هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است