دسته بندی : رمان خارجی

چون دوستت دارم (رمان فرانسه 2)

(داستان های فرانسه،قرن 21م)
نویسنده: گیوم موسو
238,000
برای خرید وارد شوید
مشخصات
تعداد صفحات 264
شابک 9786007308219
تاریخ ورود 1401/09/06
نوبت چاپ 4
سال چاپ 1401
وزن (گرم) 258
قیمت پشت جلد 238,000 تومان
کد کالا 57234
مشاهده بیشتر
درباره کتاب
کتاب چون دوستت دارم (رمان فرانسه 2)، اثر گیوم موسو است با ترجمه ی عبدالرسول جعفری ندوشن و آرزو جامعی ندوشن و چاپ انتشارات آویسا. کتاب حاضر رمانی پیچیده و جذاب است که ماجرای دختری کوچک به نام «لیلا» را روایت می کند. لیلا، شخصیت اصلی داستان پنج سال پیش در شهر لس آنجلس در یک مرکز تجاری به طور عجیبی ناپدید می شود و کسی نمی داند او کجا است و آیا زنده است یا نه؟ با ناپدید شدن او، پدر و مادرش زندگی خود را می بازند و این اتفاق تاثیر ناخوشایندی بر زندگی آنها می گذارد. با گذشت پنج سال، درست در همان روز و همان ساعت گم شدنش، در همان مرکز تجاری پیدا می شود، اما غرق در سکوتی مبهم است، به طوری که هیچ کس نمی داند در این مدت چه بلایی بر سر او آمده است. آیا سرانجام لیلا لب به سخن خواهد گشود یا سکوت خود را نخواهد شکست؟ برای یافتن سرنخ هایی از گذشته، رازهای بسیاری برملا می شود…
بخشی از کتاب
مارک حتی پیغام تلفنی اش را کامل گوش نداد. لیلا زنده است! او لحظه ای پیش در حال مردن بود، ولی حالا از خبری که شنیده بود هیجان زده بود مثل اینکه جانی تازه گرفته باشد. از کانون بیرون زد، در خیابان استانتون شروع به دویدن کرد تا به لیتل ایتالیا رسید. چند بار سعی کرد تاکسی بگیرد، اما هیچ کس حاضر نبود او را سوار کند. به هرحال، حتی یک دلار هم توی جیبش نداشت. مهم نبود. سوار مترو شد و با کلک پولش را هم نداد تا به بروکلین رسید. در واگن مترو، روی یک صندلی دراز کشید تا نفسش جا بیاید. دیگر نمی توانست نفس بکشد. همه جا را تار می دید، نباید مقاومتش را از دست می داد. الان وقتش نبود که از پا بیفتد. باید آرام می بود. با همه سردردی که داشت و تپش قلبش که بیشتر از صد و شصت بار در دقیقه شده بود، باز هم باید آرامش خودش را به دست می آورد و به خود مسلط می شد. باید بر خودت مسلط شوی. باید همانی که قبلا بودی بشوی. این کار را به خاطر لیلا بکن. او زنده است. همیشه این را می دانستی. هیچ وقت نمی دانستی چرا، ولی همیشه این را حس می کردی و باور داشتی. چشمانش را بست، سعی کرد توانش را به دست آورد و بر خود مسلط شود. به خاطر همین روز بود که هیچ وقت تصمیم به خودکشی را عملی نکردی و مقاومت کردی. برای اینکه وقتی پیداش کردند آنجا باشی. حالا باید به او کمک کنی. باید به خاطر او قوی باشی. مدتی طولانی در همین حال بود. وقتی چشمانش را باز کرد، قطار به ایستگاه رسیده بود. میان این آشفتگی، ناگهان فکری به ذهنش رسید. موضوعی به او الهام شد، بدون آنکه بخواهد به آن فکر کند. تاریخ! درباره تاریخ وقوع تحقیق کن و مطمئن شو!
نظرات کاربران
افزودن نظر

هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است