پرواز با سرعت 2 ماخ (چگونه در خود انگیزگی به مهارت رسیده و یک عمر مشتاق بمانیم)
(موفقیت و خودسازی)
موجود
ناشر | عربشاهی |
---|---|
مولف | علی اصغر عربشاهی |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
تعداد صفحات | 156 |
شابک | 9786226717434 |
تاریخ ورود | 1401/12/01 |
نوبت چاپ | 1 |
سال چاپ | 1401 |
وزن (گرم) | 183 |
کد کالا | 120556 |
قیمت پشت جلد | 800,000﷼ |
قیمت برای شما
800,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
کتاب پرواز با سرعت ۲ ماخ اثری است از ریچارد بلیس بروک به ترجمه ی نیما عربشاهی که از سوی انتشارات بیان روشن، چاپ و وارد بازار کتاب شده است.
کتاب پرواز با سرعت ۲ ماخ کتابی است تاثیرگذار و الهام بخش همراه با ایده هایی ناب و برانگیزاننده که زمینه رسیدن هرچه سریع تر افراد به موفقیت و دستیابی به اهداف را فراهم می آورد.
ریچارد بروک با بهره گیری از تجربیات شخصی خود از دوران کودکی تا بزرگسالی در ۱۳ فصل روش های خودانگیختگی و ایجاد انگیزه در خود، کنترل و تغییر ویژن و ذهنیت به سمت و سویی مثبت، درک ارتباط میان خودانگیختگی، ویژن و اهداف، تصویرسازی و اهمیت آن در رسیدن به اهداف و رویاها و درنهایت مجموعه ای از عوامل و راهبردهایی که راه رسیدن به موفقیت را هموار می کند با بیانی جذاب و تعامل گرایانه در اختیار خواننده قرار داده است. در حقیقت می توان گفت او کامل ترین فرمول موفقیت را به مخاطب عرضه کرده است.
کتاب پرواز با سرعت ۲ ماخ کتابی است تاثیرگذار و الهام بخش همراه با ایده هایی ناب و برانگیزاننده که زمینه رسیدن هرچه سریع تر افراد به موفقیت و دستیابی به اهداف را فراهم می آورد.
ریچارد بروک با بهره گیری از تجربیات شخصی خود از دوران کودکی تا بزرگسالی در ۱۳ فصل روش های خودانگیختگی و ایجاد انگیزه در خود، کنترل و تغییر ویژن و ذهنیت به سمت و سویی مثبت، درک ارتباط میان خودانگیختگی، ویژن و اهداف، تصویرسازی و اهمیت آن در رسیدن به اهداف و رویاها و درنهایت مجموعه ای از عوامل و راهبردهایی که راه رسیدن به موفقیت را هموار می کند با بیانی جذاب و تعامل گرایانه در اختیار خواننده قرار داده است. در حقیقت می توان گفت او کامل ترین فرمول موفقیت را به مخاطب عرضه کرده است.
بخشی از کتاب
ویژن (Vision) یک توقع، ذهنیت، باور یا پیامد است. چیزی است که آنرا ناگزیر و حتمی می پنداریم. ما در مورد هر کاری که می توانیم انجامش را تصور کنیم، ویژن هایی (توقعات، ذهنیت ها و باورها) داریم؛ چه این کار را تا کنون انجام داده باشیم یا خیر. ویژن ها شامل نحوه عمل و حس ما، در هر شرایط فرضی هستند.
ما ویژن هایمان را براساس تجربیات و تصورات مان می سازیم. ویژن های ما فیلم های کوتاهی هستند که در ذهن خود به نمایش درمی آوریم. ممکن است بسیار واضح و عینی باشند یا مبهم و نامشخص؛ مثل کانال تلویزیونی که تنظیم نیست.
ما میلیون ها ویژن داریم. ما برای هر چیزی که بتوانیم انجام دادن، داشتن یا بودنش را به یاد بیاوریم، ویژنی داریم. همچنین برای هر چیزی که بتوانیم انجام دادن، داشتن یا بودنش را تصور کنیم نیز ویژنی داریم.
ویژن ها آنچه که هستیم را ساخته اند. آنها ابزار حرکت ما در دنیا هستند... چه در جهت رسیدن به چیزی باشیم یا در جهت دور شدن از آن.
ما با «کلمه ها» فکر می کنیم، سپس آنها را به «تصاویر»، و تصاویر را به «خاطره ها» یا «پیوندها»، و بعد آنها را به «احساسات» تبدیل می کنیم.
من ویژنی از خود دارم در حال بیسبال بازی کردن. وقتی کلاس پنجم بودم، توپ بیسبال محکم به من برخورد کرد... احتمالاً پرتاب آرامی بود با سرعت ۳۲ کیلومتر بر ساعت اما درد داشت و مرا ترساند. جلوی دوستانم خجالت زده شدم. اینها احساساتی قوی برای یک کلاس پنجمی هستند. از آن موقع تا حالا به ندرت بیسبال بازی کرده ام.
اگر کلمه «بیسبال» را به من بگویید، آن بازی را تصور کرده و ضربه ای که به من خورد را به یاد آورده و ترسی که داشتم را حس می کنم. همه اینها در کسری از ثانیه روی می دهد.
ما ویژن هایمان را براساس تجربیات و تصورات مان می سازیم. ویژن های ما فیلم های کوتاهی هستند که در ذهن خود به نمایش درمی آوریم. ممکن است بسیار واضح و عینی باشند یا مبهم و نامشخص؛ مثل کانال تلویزیونی که تنظیم نیست.
ما میلیون ها ویژن داریم. ما برای هر چیزی که بتوانیم انجام دادن، داشتن یا بودنش را به یاد بیاوریم، ویژنی داریم. همچنین برای هر چیزی که بتوانیم انجام دادن، داشتن یا بودنش را تصور کنیم نیز ویژنی داریم.
ویژن ها آنچه که هستیم را ساخته اند. آنها ابزار حرکت ما در دنیا هستند... چه در جهت رسیدن به چیزی باشیم یا در جهت دور شدن از آن.
ما با «کلمه ها» فکر می کنیم، سپس آنها را به «تصاویر»، و تصاویر را به «خاطره ها» یا «پیوندها»، و بعد آنها را به «احساسات» تبدیل می کنیم.
من ویژنی از خود دارم در حال بیسبال بازی کردن. وقتی کلاس پنجم بودم، توپ بیسبال محکم به من برخورد کرد... احتمالاً پرتاب آرامی بود با سرعت ۳۲ کیلومتر بر ساعت اما درد داشت و مرا ترساند. جلوی دوستانم خجالت زده شدم. اینها احساساتی قوی برای یک کلاس پنجمی هستند. از آن موقع تا حالا به ندرت بیسبال بازی کرده ام.
اگر کلمه «بیسبال» را به من بگویید، آن بازی را تصور کرده و ضربه ای که به من خورد را به یاد آورده و ترسی که داشتم را حس می کنم. همه اینها در کسری از ثانیه روی می دهد.
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر