حس عاشقی (تحولی نوین در دانش روابط عاشقانه)
(روابط اشخاص،هیجان ها،عشق)
نویسنده:
سو جانسون
550,000
مشخصات
تعداد صفحات
400
شابک
9786001183584
تاریخ ورود
1399/04/10
نوبت چاپ
3
سال چاپ
1402
وزن (گرم)
443
قیمت پشت جلد
550,000 تومان
کد کالا
92172
مشاهده بیشتر
درباره کتاب
ما به عشق و روابط عاشقانه حساسیم، اما حقیقتا از عشق چه مى‌دانیم؟ آن را غریزه‌اى مى‌دانیم که هیچ تجربه‌ی دیگرى همانند موفقیت در عشق ورزیدن و مخاطب عشق قرار گرفتن، چنین تأثیر مثبتى بر زندگى ما، شادى و سلامتمان، نخواهد داشت. همچنین مى‌دانیم که عشق ما را آسیب‌پذیر مى‌کند، با این همه، هیچ‌وقت همانند دوران عاشقى احساس امنیت و قدرت نکرده‌ایم. ما آگاهیم که در سخت‌ترین لحظات زندگى، هیچ‌چیز همچون آرامشى که از معشوقمان دریافت مى‌کنیم، به ما کمک نمى‌کند. اگرچه در انتهاى دهه‌ی اول قرن 21، به اندازه‌ی کافى باهوش و توانا شده‌ایم که اتم را مى‌شکافیم، به نظر مى‌رسد که هنوز به درک واضح و مناسبى از روابط عاطفى، که نقش محورى در بودنِ ما دارد، دست نیافته‌ایم.
آنچه در این کتاب مطرح شده است نتایج فرضیه‌هاى علمى مختلفى است که براى درک بهتر عشق صورت گرفته‌اند. در صفحات این کتاب، شما نتایج مطالعات و بررسى‌هاى بیشترى را پیدا مى‌کنید و همچنین داستان‌هاى زیادى از صمیمى‌ترین و ناب‌ترین لحظات زندگى زوج‌ها، خواهید یافت. از آنچه خواهید خواند، متعجب و حتى شوکه خواهید شد و از طبیعت عشق و چگونگى تأثیرش بر ما به‌صورت فردى و از معناى آن براى ما و براى جامعه و جهانمان مطلع خواهید شد. همه‌ی تحقیقات بر این موضوع اتفاق‌نظر دارند که رابطه‌ی پایدار عاشقانه مهم‌ترین سنگ‌بناى شادمانى انسان و به‌زیستى اوست. دکتر جانسون می‌گوید: «من این کتاب را فقط براى هشدار دادن ننوشته‌ام، بلکه مى‌خواستم مطالبى تازه و نویدبخش را با مردم در میان بگذارم تا آن‌ها را در به دست آوردن ارتباطى عمیق‌تر و مستحکم یارى کرده باشم.»
بخشی از کتاب
تناقض بین حضور فیزیکى و درعین‌حال، غیبت عاطفى، سبب آشفتگى شدیدتر زوج‌ها مى‌شود. ناهماهنگى و ناسازگارى، هرگونه امید به انجام دادن کار مؤثر براى ارتباط مجدد را تضعیف مى‌کند. بارى به من مى‌گوید: «حتى زمانى که تنها زندگى مى‌کردم به اندازه‌ی زندگى کنونى با داویدا، احساس تنهایى نمى‌کردم، نمى‌توانم این مسئله را تحمل کنم. او در خانه است و به نظر مى‌آید ما یک زوج هستیم، اما هیچ ارتباطى بین ما وجود ندارد. این دیوانه‌کننده است. هیچ راهى وجود ندارد تا او را راضى کنم که به من اجازه‌ی ورود به حریم خود را دهد، دیگر دارم از کوره در مى‌روم.» حصارکشى مزمن، امتناع از هرگونه درگیرى، طرف مقابل را درمانده مى‌کند. نکته‌ی تناقض‌آمیز اینجاست که فرد اجتنابى در تلاش براى حفاظت از خودش، حصار سنگى کشیده و خودش را زندانى مى‌کند. ویرجینیا وولف در کتاب «اتاقى از آنِ خود» نوشته است: «فکر مى‌کردم چقدر ناخوشایند است که در قفل شود و بیرون بمانى. بدتر از آن این است که در قفل شود و داخل بمانى. دیگر هیچ راه‌حلى براى حس انزوا ندارى و هیچ پیوندى که بتوان روى آن حساب کرد نیز وجود ندارد.»
نظرات کاربران
افزودن نظر
هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است
کالاهای مرتبط
