حوالی کیلومتر دوازده
(داستان های فارسی،قرن 14)
موجود
ناشر | یوپا |
---|---|
مولف | شقایق لامعی |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
تعداد صفحات | 628 |
شابک | 9786226329941 |
تاریخ ورود | 1399/03/10 |
نوبت چاپ | 19 |
سال چاپ | 1403 |
وزن (گرم) | 532 |
کد کالا | 90795 |
قیمت پشت جلد | 5,200,000﷼ |
قیمت برای شما
5,200,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
این کتاب روایتگر داستان زندگی دختری جوان به نام نهال است، داستانی که مدام بین گذشتهای نهچندان دور و زمان حال در رفتوآمد است و از رابطهی ازهمگسستهی دختر با همسرش «کیهان مغربی» حکایت دارد، رابطهای که خوشیاش دوام چندانی نیاورد و خیلی زود به سردی گرایید، البته نه بیدلیل... شاید دلیل آن بر میگردد به همان گذشتهی نهچندان دور و پسری به نام سروش که پیش از کیهان سروکلهاش در زندگی نهال پیدا شده بود اما...
داستان، پرکشش و جذاب روایت شده، همهچیز در کمال سادگی حکایت میشود اما آنچنان گیرا که از همان لحظات ابتدایی توجه خواننده را به خود معطوف میسازد.
داستان، پرکشش و جذاب روایت شده، همهچیز در کمال سادگی حکایت میشود اما آنچنان گیرا که از همان لحظات ابتدایی توجه خواننده را به خود معطوف میسازد.
بخشی از کتاب
چشم از ماشینهای در رفتوآمد در خیابان گرفت و بیحوصله کتابی که به تازگی خریده بود را ورق زد. موضوع کتاب زیادی برایش آشنا بود؛ انگار کتاب را کسی از روی زندگی خودش نوشته بود. کتاب هم دخترک عاشق داشت و مرد زخمخورده و بداخلاق؛ کتاب هم ارتباط ازهمگسسته شده داشت و دل شکسته؛ کتاب هم درست مثل زندگیاش روایت رابطهی نیمبند داشت؛ اما غیرواقعی بود! حداقل از نظر نهال غیرواقعی بود. مرد کتاب دلزده بود اما به پای حرفهای دخترک مینشست؛ مرد کتاب دلش میرفت برای موهای مواج دختر؛ مرد کتاب نرم میشد؛ دلش به رحم میآمد؛ یاد دوران تبدار عاشقیاش میافتاد؛ مرد کتاب واقعی نبود.
مرد واقعی، مرد زندگی نهال بود. به پای حرف نمینشست؛ چیزی دلش را نمیبرد؛ نرم نمیشد؛ دلش به رحم نمیآمد؛ یادش نمیافتاد که روزی عاشق بوده...
کتاب را نخوانده بست. حوصلهاش نمی کشید داستان غیرواقعی بخواند. به دخترک داستان حسودی میکرد.
کتاب را کناری گذاشت و از روی صندلیای که کنار پنجره گذاشته بودش بلند شد...
دلش تنهایی بیشتر از این را نمیخواست؛ دوست داشت شبیه دخترک داستان باشد.
چه میشد اگر سر به سر کیهان میگذاشت؟
چه میشد اگر کمی دلبری میکرد؟
نهال که تابهحال امتحان نکرده بود... شاید دل کیهان هم میرفت برای موهای بلند. مرد بود دیگر... میشد بیتوجه باشد به ظرافتهای زنانه؟ سابقه بدی هم که نداشت در این زمینه... تجربه به نهال ثابت کرده بود که مردش چقدر...
مرد واقعی، مرد زندگی نهال بود. به پای حرف نمینشست؛ چیزی دلش را نمیبرد؛ نرم نمیشد؛ دلش به رحم نمیآمد؛ یادش نمیافتاد که روزی عاشق بوده...
کتاب را نخوانده بست. حوصلهاش نمی کشید داستان غیرواقعی بخواند. به دخترک داستان حسودی میکرد.
کتاب را کناری گذاشت و از روی صندلیای که کنار پنجره گذاشته بودش بلند شد...
دلش تنهایی بیشتر از این را نمیخواست؛ دوست داشت شبیه دخترک داستان باشد.
چه میشد اگر سر به سر کیهان میگذاشت؟
چه میشد اگر کمی دلبری میکرد؟
نهال که تابهحال امتحان نکرده بود... شاید دل کیهان هم میرفت برای موهای بلند. مرد بود دیگر... میشد بیتوجه باشد به ظرافتهای زنانه؟ سابقه بدی هم که نداشت در این زمینه... تجربه به نهال ثابت کرده بود که مردش چقدر...
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر