مغازه ی جادویی
(سرگذشتنامه جراحان مغز و اعصاب ایالات متحده،شفقت،نوع دوستی،جسم و جان)
موجود
ناشر | دانش آفرین |
---|---|
مولف | جیمز دوتی |
مترجم | فریناز بیابانی |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
تعداد صفحات | 248 |
شابک | 9786229853016 |
تاریخ ورود | 1401/06/29 |
نوبت چاپ | 15 |
سال چاپ | 1402 |
وزن (گرم) | 242 |
کد کالا | 116437 |
قیمت پشت جلد | 1,680,000﷼ |
قیمت برای شما
1,680,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
یک مغازهی جادویی کوچک در لنکستر و آشنایی با روث، زندگی پسربچهای سرگردان به نام جیمز را برای همیشه دگرگون میکند. حالا او یک جراح مغز و اعصاب است و میکوشد از اسرار مغز و مهمتر از آن، قلب پرده بردارد...
کتاب پیش رو روایتی است از زندگی واقعی نویسنده، یک جراح مغز و اعصاب که کودکی سخت و طاقتفرسایی را پشت سر گذاشته و آسیبهای روحی فراوانی را که بر روانش وارد شده با خواننده به اشتراک میگذارد. او همچنین از دستورالعملها و موهبتهای روحی که مسیر زندگیاش را به سوی عشق، خرد و آرزوهایش هدایت کرده و تنهایی، ترس، خشم و شرم را از وجودش زدوده سخن میگوید، از ترفندهایی جادویی که به آرامشدن و پرورش ذهن منجر میشوند و از قدرت شفقت که میتواند تغییراتی وسیع بهدنبال بیاورد. “مغازه جادویی” اثری عمیق و آموزنده است که نشان میدهد شادی بدون رنج حاصل نخواهد شد و تنها زمانی شادمانی در دلها جریان خواهد یافت که شفقت و دلسوزی ناشی از درک رنج خودمان و اطرافیانمان را به دست بیاوریم. دکتر دوتی از ارتباط بین مغز و قلب سخن میگوید و نشان میدهد که هریک از ما چطور میتوانیم موثر و تفاوتآفرین باشیم.
کتاب پیش رو روایتی است از زندگی واقعی نویسنده، یک جراح مغز و اعصاب که کودکی سخت و طاقتفرسایی را پشت سر گذاشته و آسیبهای روحی فراوانی را که بر روانش وارد شده با خواننده به اشتراک میگذارد. او همچنین از دستورالعملها و موهبتهای روحی که مسیر زندگیاش را به سوی عشق، خرد و آرزوهایش هدایت کرده و تنهایی، ترس، خشم و شرم را از وجودش زدوده سخن میگوید، از ترفندهایی جادویی که به آرامشدن و پرورش ذهن منجر میشوند و از قدرت شفقت که میتواند تغییراتی وسیع بهدنبال بیاورد. “مغازه جادویی” اثری عمیق و آموزنده است که نشان میدهد شادی بدون رنج حاصل نخواهد شد و تنها زمانی شادمانی در دلها جریان خواهد یافت که شفقت و دلسوزی ناشی از درک رنج خودمان و اطرافیانمان را به دست بیاوریم. دکتر دوتی از ارتباط بین مغز و قلب سخن میگوید و نشان میدهد که هریک از ما چطور میتوانیم موثر و تفاوتآفرین باشیم.
بخشی از کتاب
«جیم، همه ما تو زندگی، گرفتار موقعیت هایی می شیم که برامون دردناکن. رابطه من با نوه و پسرم، قلب منو به درد میاره. مثل یه زخم میمونه. فکر کن زانوی من زخم شده. چیکارش باید بکنم؟ میتونم بهش توجه کنم، تمیزش کنم، باندپیچیش کنم و مراقبش باشم که خوب بشه. یا میتونم بهش بیمحلی کنم و وانمود کنم زخمی در کار نیست، وانمود کنم درد نمیکنه و نمیسوزه و فقط شلوارمو روش بپوشم و امیدوار باشم خودش از بین بره. آیا این بهترین روش درمانه؟»
«نه.»
باز هم مطمئن نبودم از چه حرف میزند.
«زخمهای قلبمون هم اینطوریان. باید بهشون توجه کنیم تا بتونن خوب بشن. در غیر این صورت مرتب ما رو آزار میدن. گاهی برای مدت طولانی. همه ما آسیب میبینیم. تا بوده همین بوده. اما چیزایی که به ما صدمه میزنن و آزارمون میدن، یه کار شگفتانگیز هم میکنن. ما به وسیله درد، رشد میکنیم. تو موقعیتهای سخت، رشد میکنیم. برای همینه که باید هرچیز سختی رو که تو زندگیت هست، در آغوش بکشی. من برای آدمایی که هیچ مشکلی ندارن، احساس تاسف میکنم. آدمایی که هیچ وقت، شرایط سختی ندارن. اونا این موهبت رو از دست میدن. جادو رو از دست میدن.»
برای روث سر تکان دادم. در طول زندگیام، بارها خود را با دوستانی که به نظر میرسید همه چیز دارند، مقایسه میکردم. آنها مجبور نبودند در صف طولانی فروشگاههای مواد غذایی بایستند و وقتی مادرشان، کوپنهایش را روی پیشخوان میگذارد، نگاه صندوقدار را تحمل کنند. یا در صف بانک غذایی دولت بایستند تا کمی شیر خشک، کره و یک قالب سفید پنیر تحویل بگیرند. پدر و مادر آنها مدام دعوا نمیکردند، مست نمیشدند و اوردوز نمیکردند. آنها شبانه با این فکر که همه چیز تقصیر آنهاست، به رختخواب نمیرفتند و پول، ماشین، لباس و دوست دختر داشتند و خانههایشان بزرگ و زیبا بود. روث برای آنها متاسف بود؟
«نه.»
باز هم مطمئن نبودم از چه حرف میزند.
«زخمهای قلبمون هم اینطوریان. باید بهشون توجه کنیم تا بتونن خوب بشن. در غیر این صورت مرتب ما رو آزار میدن. گاهی برای مدت طولانی. همه ما آسیب میبینیم. تا بوده همین بوده. اما چیزایی که به ما صدمه میزنن و آزارمون میدن، یه کار شگفتانگیز هم میکنن. ما به وسیله درد، رشد میکنیم. تو موقعیتهای سخت، رشد میکنیم. برای همینه که باید هرچیز سختی رو که تو زندگیت هست، در آغوش بکشی. من برای آدمایی که هیچ مشکلی ندارن، احساس تاسف میکنم. آدمایی که هیچ وقت، شرایط سختی ندارن. اونا این موهبت رو از دست میدن. جادو رو از دست میدن.»
برای روث سر تکان دادم. در طول زندگیام، بارها خود را با دوستانی که به نظر میرسید همه چیز دارند، مقایسه میکردم. آنها مجبور نبودند در صف طولانی فروشگاههای مواد غذایی بایستند و وقتی مادرشان، کوپنهایش را روی پیشخوان میگذارد، نگاه صندوقدار را تحمل کنند. یا در صف بانک غذایی دولت بایستند تا کمی شیر خشک، کره و یک قالب سفید پنیر تحویل بگیرند. پدر و مادر آنها مدام دعوا نمیکردند، مست نمیشدند و اوردوز نمیکردند. آنها شبانه با این فکر که همه چیز تقصیر آنهاست، به رختخواب نمیرفتند و پول، ماشین، لباس و دوست دختر داشتند و خانههایشان بزرگ و زیبا بود. روث برای آنها متاسف بود؟
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر