دسته بندی : داستان نوجوان

خاطرات یک بی عرضه 17 (دفترچه خاکستری)

(داستان های فکاهی مصور،دفترچه خاطرات،گروه سنی:ج(7تا11سال))
نویسنده: جف کینی
مترجم: ندا شادنظر
240,000
برای خرید وارد شوید
مشخصات
تعداد صفحات 224
شابک 9786001884313
تاریخ ورود 1400/10/14
نوبت چاپ 4
سال چاپ 1404
وزن (گرم) 235
قیمت پشت جلد 240,000 تومان
کد کالا 109788
مشاهده بیشتر
درباره کتاب
گرگ هفلی همان نوجوان نام‌آشنای پر شروشور و گاهی سربه‌هوا است که خاطرات روزانه‌ی خودش را می‌نویسد. دفترچه‌ی خاکستری با شرح خاطرات او از ورزش‌کردن و استعداد‌نداشتنش در ورزش حرفه‌ای شروع می‌شود. به نظر گرگ ورزشکارها با ژن‌های مخصوصی به دنیا می‌آیند، ژن‌هایی که او بدون آن‌ها پا به دنیا گذاشته است. پس از همین حالا باید بازنشستگی خودش را از میادین ورزشی اعلام کند؛ اما اصرار مادرش به ماندن در میدان ورزش پای او را به بسکتبال باز می‌کند، هرچند خودش خیلی خوب می‌داند که هیچ شانسی برای خودنمایی در اینجا نخواهد داشت. ولی یک موضوع مهم این است که همیشه ممکن است اتفاقاتی خارق‌العاده و عجیب رخ بدهند.
بخشی از کتاب
فردا روز مسابقات ورزشی است و حال و هوای مدرسه حسابی داغ و جنجالی است. خانم باش از تمام بچه‌ها خواسته بود نیم ساعت زودتر در کلاس حاضر شوند تا وقت کافی داشته باشیم درباره فوت و فن‌هایمان در مسابقات حرف بزنیم. او درباره اینکه کلاس‌های دیگر چطور خودشان را برای مسابقات آماده می‌کنند، دچار وسواس و اضطراب شده بود. بنابراین لدویان میلز را به پشت بام مدرسه فرستاد تا جاسوسی کلاس بغلی، یعنی کلاس اقای درو را بکند. اما بعد معلوم شد کاشی‌های سقف مدرسه آنقدر محکم نیستند که وزن یک آدم را تحمل کنند. بچه‌های کلاس خانم باش بیشتر نگران بچه‌های کلاس خانم اپشتاین هستند، چون او در کلاسش مشتی ورزشکار درست و حسابی دارد. یکی از آنها جسی رنج است که دوبار کلاس هشتم را خوانده و بنابراین یک بار بیشتر از بقیه ما مسابقات ورزشی را تجربه کرده است. اما تیمی که بیشتر از همه نگرانم می‌کند، تیم کلاس آقای ری است، چون امروز کل کلاس در بازداشت صبحگاهی به سر می‌بردند و مطمئنم روز مسابقه بچه‌های این کلاس ناجوانمردانه رقابت خواهند کرد. وقتی اوضاع بدتر شد که فهمیدیم امسال قرار است با تیم بزرگسالان مسابقه بدهیم. سرایدارها به دفتر مدیر مدرسه رفته و گفته بودند که آنها نیز می‌خواهند تیم خودشان را داشته باشند، زیرا مثل بقیه دانش‌آموزان مدرسه، استحقاق یک روز مرخصی را دارند. به گمانم حرفشان عادلانه است، اما از وقتی سرایدارها تمام وقتشان را صرف تمرینات ورزشی می‌کنند، دستشویی‌ها حسابی کثیف و بدبو شده‌اند. و حالا خانم‌های غذاخوری مدرسه نیز دست به کار شده و حسابی مشغول تمرین هستند، بنابراین کافه تریا عملا تبدیل به سالن ورزشی شده است. معلم‌ها حسابی دستپاچه شده‌اند، برای بالا بردن شانس کلاس‌هایشان، شروع به رد و بدل کردن اعضای تیمشان کرده‌اند.
نظرات کاربران
افزودن نظر

هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است