استادی عشق (راهنمایی کاربردی برای هنر رابطه)
(جنبه های مذهبی عشق)
موجود
ناشر | کلک آزادگان |
---|---|
مولف | دن میگل روییز |
مترجم | پریچهر هیرادفر |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
تعداد صفحات | 158 |
شابک | 9786007996270 |
تاریخ ورود | 1399/08/14 |
نوبت چاپ | 4 |
سال چاپ | 1402 |
وزن (گرم) | 185 |
کد کالا | 96824 |
قیمت پشت جلد | 1,300,000﷼ |
قیمت برای شما
1,300,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
دُن میگل روییز در اثر حاضر مفاهیمی عمیق را با بیانی ساده در اختیار خواننده قرار میدهد. او در این کتاب نیز همانند کتابهای دیگر خود، دانش امروزی و خرد باستانی تلتکها را با هم میآمیزد و با استادی در خرد باستانی تلتک، خواننده را به جهانی سرشار از عشق، خرد، رهایی، شکیبایی، لذت بردن از مواهب زندگی و اعتماد به نفس فرامیخواند. قلم این نویسندهی توانا، خردمندانه، شیوا و گیراست. روییز با بازگو کردن داستانها و اسطورههایی شیرین، خرد تلتک را با تصویرسازیهای زیبا در ذهن و دل خواننده ماندگار میسازد.
«استادی عشق» با داستانی آموزنده دربارهی عشق آغاز میشود و از همان نخستین واژهها، خواننده را به در آغوش کشیدن عشق بدون قید و شرط دعوت میکند. روییز خوانندهی کتاب را با این گفته که هر انسانی توان آفرینش، ادارهی زندگی خود و به واقعیت درآوردن باورهایش را دارد، بر جا میخکوب میکند. برای این کار، او ابزار عشق را معرفی میکند که در اختیار همگان قرار دارد. دُن میگل روییز از باورهای ترسبنیاد و پیشفرضهای تحلیلبرندهی عشق که روابط آدمی را پر از رنج و اندوه میسازند، پرده برمیدارد. او با بیان داستانهای روشنگر، به خواننده میآموزد چگونه زخمهای عاطفیاش را درمان کند، آزادی و شادمانی را که حق اساسی اوست، بهبود ببخشد و روح بازیگوشی را که برای روابط عاشقانه ضروریست، جایگزین آن زخمها سازد. همچنین این نویسندهی توانمند به خوانندگان «استادی عشق» میآموزد که اهلی شدن و کمالطلبی به انکار خود میانجامد، جنگ قدرت و کنترل، همهی روابط را به آهستگی از میان میبرد، چرا انسانها در پی شکار عشق، درون دیگران هستند، چگونه میتوانند عشق را درون خود به چنگ آورند و سرانجام چگونه میتوان خود و دیگران را بخشید. گوهر خردمندانهی اندیشهی روییز را میتوان در این کلام کوتاه و عمیق دریافت کرد: شادی فقط میتواند از درون آدمی سرچشمه بگیرد و شادی، نتیجهی عشق است. وقتی انسان آگاه است که هیچ کس دیگری نمیتواند او را شاد سازد و شادی نتیجهی عشق خود اوست، استادانهترین آموزهی تلتک، یعنی استادی عشق برایش آشکار میشود.
خواندن «استادی عشق» برای همهی کسانی که در پی شناخت خویشتن حقیقی خود و دگرگون ساختن زندگیشان هستند، بسیار سودمند است. همچنین برای همهی آدمهایی که در گرداب اندوه و زخم برآمده از تنهایی و رنجهای درونی گرفتارند، نجاتبخش و تسکیندهنده است. کسانی که میخواهند روابط شخصیشان را نخست با خود و سپس با خانواده، همسر، دوستان، فرزندان، والدین و اطرافیانشان بهبود بخشند، میتوانند رهنمونهای این کتاب را به کار گیرند و با آوردن نیروی عشق به لحظهلحظهی زندگی هر روزهیشان جنگ قدرت و کنترل کردن را پایان ببخشند و سرانجام خودشان را ببخشند.
«استادی عشق» با داستانی آموزنده دربارهی عشق آغاز میشود و از همان نخستین واژهها، خواننده را به در آغوش کشیدن عشق بدون قید و شرط دعوت میکند. روییز خوانندهی کتاب را با این گفته که هر انسانی توان آفرینش، ادارهی زندگی خود و به واقعیت درآوردن باورهایش را دارد، بر جا میخکوب میکند. برای این کار، او ابزار عشق را معرفی میکند که در اختیار همگان قرار دارد. دُن میگل روییز از باورهای ترسبنیاد و پیشفرضهای تحلیلبرندهی عشق که روابط آدمی را پر از رنج و اندوه میسازند، پرده برمیدارد. او با بیان داستانهای روشنگر، به خواننده میآموزد چگونه زخمهای عاطفیاش را درمان کند، آزادی و شادمانی را که حق اساسی اوست، بهبود ببخشد و روح بازیگوشی را که برای روابط عاشقانه ضروریست، جایگزین آن زخمها سازد. همچنین این نویسندهی توانمند به خوانندگان «استادی عشق» میآموزد که اهلی شدن و کمالطلبی به انکار خود میانجامد، جنگ قدرت و کنترل، همهی روابط را به آهستگی از میان میبرد، چرا انسانها در پی شکار عشق، درون دیگران هستند، چگونه میتوانند عشق را درون خود به چنگ آورند و سرانجام چگونه میتوان خود و دیگران را بخشید. گوهر خردمندانهی اندیشهی روییز را میتوان در این کلام کوتاه و عمیق دریافت کرد: شادی فقط میتواند از درون آدمی سرچشمه بگیرد و شادی، نتیجهی عشق است. وقتی انسان آگاه است که هیچ کس دیگری نمیتواند او را شاد سازد و شادی نتیجهی عشق خود اوست، استادانهترین آموزهی تلتک، یعنی استادی عشق برایش آشکار میشود.
خواندن «استادی عشق» برای همهی کسانی که در پی شناخت خویشتن حقیقی خود و دگرگون ساختن زندگیشان هستند، بسیار سودمند است. همچنین برای همهی آدمهایی که در گرداب اندوه و زخم برآمده از تنهایی و رنجهای درونی گرفتارند، نجاتبخش و تسکیندهنده است. کسانی که میخواهند روابط شخصیشان را نخست با خود و سپس با خانواده، همسر، دوستان، فرزندان، والدین و اطرافیانشان بهبود بخشند، میتوانند رهنمونهای این کتاب را به کار گیرند و با آوردن نیروی عشق به لحظهلحظهی زندگی هر روزهیشان جنگ قدرت و کنترل کردن را پایان ببخشند و سرانجام خودشان را ببخشند.
بخشی از کتاب
شاید هیچ گاه به این موضوع نیندیشیده باشید که در سطوح مختلف، همهی ما استاد هستیم. استادیم، زیرا نیروی آفرینش و ادارهی زندگیمان را داریم.
درست همانطور که جوامع و آیینها در سراسر جهان، افسانههای اساطیری خود را خلق میکنند، ما نیز افسانهی خود را میآفرینیم. اسطورههای شخصی ما پر از قهرمانها و ضد قهرمانها، فرشتهها و دیوها و پادشاهان و رعایا هستند. ما جمعیتی کامل، شامل شخصیتهای چندگانه را برای خود در ذهنمان خلق میکنیم. آن گاه در انتخاب تصویر مناسب برای هر موقعیت استاد میشویم. در تظاهر و فرافکنی تصاویرمان هنرمند میشویم و آنچه را که باور داریم هستیم، مدیریت میکنیم. وقتی با دیگران روبهرو میشویم، بیدرنگ آنان را دستهبندی میکنیم و نقشی در زندگیمان به آنها نسبت میدهیم. بر اساس آنچه گمان میکنیم دیگران هستند، تصویری برایشان میآفرینیم و این کار را در مورد هر کس و هر چیز که در پیرامونمان است، انجام میدهیم.
شما توانایی آفرینش دارید و تواناییتان به اندازهای زیاد است که هر چه را باور کنید، به واقعیت درمیآید. شما خودتان را چنان که باور دارید هستید، میآفرینید. شما همانی هستید که در مورد خودتان باور دارید. همهی واقعیت شما و هر آن چه باور دارید، همان توانایی آفرینشتان است. توانایی شما به اندازهی هر انسانیست که در این جهان زندگی میکند. تفاوت عمدهی میان شما و دیگران، در شیوهی به کار گیری توانتان و آنچه توسط آن میآفرینید، است. شاید از بسیاری جهات، همانند دیگران باشید، اما در سراسر دنیا، هیچکس به روش شما زندگی نمیکند.
شما برای تبدیل شدن به انسانی که هماکنون هستید، در سراسر زندگی تمرین کردهاید و آن قدر مهارت یافتهاید که در آنچه باور دارید هستید، استاد شدهاید. شما بر شخصیت و باورهایتان مسلطشدهاید. هر کنش و واکنشی را مدیریت میکنید. سالهای پیاپی تمرین میکنید تا به مرتبهی استادی همانچه باور دارید، برسید. روزی فرامیرسد که همهی ما استاد میشویم و شیوهی تسلطمان را خواهیم فهمید.
در دوران خردسالی، وقتی با کسی مشکلی داریم، خشمگین میشویم. به هر دلیلی که باشد، خشم مشکل را پس میراند و ما به نتیجهی دلخواهمان دست مییابیم. وقتی دوباره با مشکلی رو به رو میشویم، میدانیم اگر خشمگین شویم، مشکل عقبنشینی میکند. بنابراین، پیدرپی تمرین میکنیم تا استاد خشم شویم.
به همین روش، استاد حسادت کردن، استاد غمگین بودن و استاد طرد کردن خودمان میشویم. همهی رنجنامههای زندگی ما با تمرین به وجود میآیند. پیمانی با خود میبندیم و آنقدر آن را تمرین میکنیم تا به مهارتی کامل تبدیل شود. روش اندیشیدن، احساس کردن و رفتار ما، چنان برایمان عادی میشود که دیگر به توجه خاص نشان دادن نسبت به عملکردمان نیاز نداریم. رفتار ما فقط نتیجهی کنشها و واکنشهایمان است.
برای استاد شدن در عشق، باید عشق را تمرین کنیم. هنر برقراری ارتباط نیز مهارتی کامل است و تنها راه رسیدن به مرتبهی استادی، تمرین است. بنابراین، مهارت پیدا کردن در روابط با تمرین به دست میآید و به مفاهیم ذهنی و دستیابی به دانش بستگی ندارد. مهارت یافتن موضوعی عملیست، اما برای این کار، تا اندازهای به دانستنیها یا دست کم اندکی آگاهی بیشتر دربارهی شیوهی رفتار آدمها نیاز داریم.
درست همانطور که جوامع و آیینها در سراسر جهان، افسانههای اساطیری خود را خلق میکنند، ما نیز افسانهی خود را میآفرینیم. اسطورههای شخصی ما پر از قهرمانها و ضد قهرمانها، فرشتهها و دیوها و پادشاهان و رعایا هستند. ما جمعیتی کامل، شامل شخصیتهای چندگانه را برای خود در ذهنمان خلق میکنیم. آن گاه در انتخاب تصویر مناسب برای هر موقعیت استاد میشویم. در تظاهر و فرافکنی تصاویرمان هنرمند میشویم و آنچه را که باور داریم هستیم، مدیریت میکنیم. وقتی با دیگران روبهرو میشویم، بیدرنگ آنان را دستهبندی میکنیم و نقشی در زندگیمان به آنها نسبت میدهیم. بر اساس آنچه گمان میکنیم دیگران هستند، تصویری برایشان میآفرینیم و این کار را در مورد هر کس و هر چیز که در پیرامونمان است، انجام میدهیم.
شما توانایی آفرینش دارید و تواناییتان به اندازهای زیاد است که هر چه را باور کنید، به واقعیت درمیآید. شما خودتان را چنان که باور دارید هستید، میآفرینید. شما همانی هستید که در مورد خودتان باور دارید. همهی واقعیت شما و هر آن چه باور دارید، همان توانایی آفرینشتان است. توانایی شما به اندازهی هر انسانیست که در این جهان زندگی میکند. تفاوت عمدهی میان شما و دیگران، در شیوهی به کار گیری توانتان و آنچه توسط آن میآفرینید، است. شاید از بسیاری جهات، همانند دیگران باشید، اما در سراسر دنیا، هیچکس به روش شما زندگی نمیکند.
شما برای تبدیل شدن به انسانی که هماکنون هستید، در سراسر زندگی تمرین کردهاید و آن قدر مهارت یافتهاید که در آنچه باور دارید هستید، استاد شدهاید. شما بر شخصیت و باورهایتان مسلطشدهاید. هر کنش و واکنشی را مدیریت میکنید. سالهای پیاپی تمرین میکنید تا به مرتبهی استادی همانچه باور دارید، برسید. روزی فرامیرسد که همهی ما استاد میشویم و شیوهی تسلطمان را خواهیم فهمید.
در دوران خردسالی، وقتی با کسی مشکلی داریم، خشمگین میشویم. به هر دلیلی که باشد، خشم مشکل را پس میراند و ما به نتیجهی دلخواهمان دست مییابیم. وقتی دوباره با مشکلی رو به رو میشویم، میدانیم اگر خشمگین شویم، مشکل عقبنشینی میکند. بنابراین، پیدرپی تمرین میکنیم تا استاد خشم شویم.
به همین روش، استاد حسادت کردن، استاد غمگین بودن و استاد طرد کردن خودمان میشویم. همهی رنجنامههای زندگی ما با تمرین به وجود میآیند. پیمانی با خود میبندیم و آنقدر آن را تمرین میکنیم تا به مهارتی کامل تبدیل شود. روش اندیشیدن، احساس کردن و رفتار ما، چنان برایمان عادی میشود که دیگر به توجه خاص نشان دادن نسبت به عملکردمان نیاز نداریم. رفتار ما فقط نتیجهی کنشها و واکنشهایمان است.
برای استاد شدن در عشق، باید عشق را تمرین کنیم. هنر برقراری ارتباط نیز مهارتی کامل است و تنها راه رسیدن به مرتبهی استادی، تمرین است. بنابراین، مهارت پیدا کردن در روابط با تمرین به دست میآید و به مفاهیم ذهنی و دستیابی به دانش بستگی ندارد. مهارت یافتن موضوعی عملیست، اما برای این کار، تا اندازهای به دانستنیها یا دست کم اندکی آگاهی بیشتر دربارهی شیوهی رفتار آدمها نیاز داریم.
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر