دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد
(داستان های فرانسه،قرن 20م)
موجود
ناشر | قطره |
---|---|
مولف | آنا گاوالدا |
مترجم | الهام دارچینیان |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
تعداد صفحات | 176 |
شابک | 9789643416119 |
تاریخ ورود | 1398/05/02 |
نوبت چاپ | 35 |
سال چاپ | 1402 |
وزن (گرم) | 172 |
کد کالا | 80336 |
قیمت پشت جلد | 950,000﷼ |
قیمت برای شما
950,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
کتاب دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد دربردارندهی مجموعهای از داستانهای کوتاه است به قلم آنا گاوالدا، ترجمهی الهام دارچینیان و چاپ انتشارات قطره. آنا گاوالدا مادر دو فرزند است، زنی که شاید همین مادر بودنش او را بیشتر بهسوی نوشتن داستانهای کوتاه سوق میدهد. او با طنزی آشکار مینویسد و در بهتصویرکشیدن وقایع تلخ و ناخوشایند کمال تلاش را میکند تا فضای غمآلود داستانش کمی تلطیف شود. او به انسانهای شکستخورده، مورد سوءاستفاده قرار گرفته و سرکوبشده از هر قشر و سنوسالی توجه نشان میدهد و کلام تاثیرگذارش ناشی از سادگی، بی غلوغش بودن و تازگی چیزهایی است که مینویسد.
بخشی از کتاب
هیچ برگشتی در کار نبود، حقیقت این بود که قلب من یکشنبه شبی روی سکوی یک ایستگاه قطار هزار تکه شده بود. نمیتوانستم تکهها را جمعوجور کنم، به اینور و آنور میخوردم، به هر سو پناه میبردم، هر سو که بود. سالهایی که پس از آن آمد و رفت هیچ تاثیری به حالم نداشت. برخی روزها تعجب میکردم، به خود میگفتم:
-عجب... عجیب است... فکر میکنم دیروز اصلا به او فکر نکردم...
و به جای آن که به خود تبریک بگویم از خود میپرسیدم چهطور ممکن بوده، چهطور میتوانستم یک روز بی فکر کردن به او زندگی کنم. از همه بیشتر نامش عذابم میداد و دو یا سه تصویر مشخصی که از او در یاد داشتم. همیشه همان تصاویر.
درست است. صبحها از تخت پایین میآمدم، غذا میخوردم، خودم را میشستم، لباس میپوشیدم و کار میکردم.
گاهی با دخترهایی طرح دوستی میریختم. گاهی، اما هیچ لطفی نداشت. احساساتم به صفر رسیده بود.
-عجب... عجیب است... فکر میکنم دیروز اصلا به او فکر نکردم...
و به جای آن که به خود تبریک بگویم از خود میپرسیدم چهطور ممکن بوده، چهطور میتوانستم یک روز بی فکر کردن به او زندگی کنم. از همه بیشتر نامش عذابم میداد و دو یا سه تصویر مشخصی که از او در یاد داشتم. همیشه همان تصاویر.
درست است. صبحها از تخت پایین میآمدم، غذا میخوردم، خودم را میشستم، لباس میپوشیدم و کار میکردم.
گاهی با دخترهایی طرح دوستی میریختم. گاهی، اما هیچ لطفی نداشت. احساساتم به صفر رسیده بود.
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر