دسته بندی : نمایشنامه

دوست من (نمایش نامه)

(تئاتر معاصر فرانسه)
نویسنده: ژوئل پومرا
50,000
برای خرید وارد شوید
مشخصات
تعداد صفحات 72
شابک 9786222018542
تاریخ ورود 1399/10/06
نوبت چاپ 1
سال چاپ 1399
وزن (گرم) 79
قیمت پشت جلد 50,000 تومان
کد کالا 98730
مشاهده بیشتر
درباره کتاب
«دوست من» داستان مرد جوانی را حکایت می‌کند که در رویاهایش فیلم دوست دوران کودکی‌اش را که از دنیا رفته، بازسازی می‌کند؛ فیلمی که هرگز کسی آن را ندیده است. این ماجرا در یک شهرستان کوچک رخ می‌دهد و متن بازنویسی از نمایش «رویدادها»ست که سال 1994 در تئاتر «من دُر» به کارگردانی ژان کریستیان گرینوالد اجرا شده است. نمایشنامه نُه شخصیت دارد و در 36 صحنه نوشته شده است. ویژگی اصلی «دوست من» متن‌محور بودن آن است که در سایر آثار پومرا و همین‌طور نوع جدید تئاتر فرانسه که از آن سخن رفت، وجود دارد. در واقع نوعی ساختارشکنی در نوشتار این اثر وجود دارد که خوانش، درک یا به احتمال بسیار ترجمه‌ی آن را نیز دشوار می‌کند و به عبارتی بیشتر همه‌چیز در زبان نمایشنامه اتفاق می‌افتد نه در اتفاقات روی صحنه. ازاین‌رو در چنین اثری نباید به‌دنبال قصه بود، بلکه بیشتر باید در کمین اتفاقی بود که در زبان رخ می‌دهد. شیوه‌ی روایت نیز به‌گونه‌ای است که از روال خطی می‌گریزد و هیچ آغاز و پایانی بر آن متصور نیست. گاهی متن در لابه‌لای خود معنایی را نهان می‌کند که باید با رسوخ به لایه‌های زیرین به آن دست پیدا کرد. شخصیت‌های «دوست من» غالبا عادی‌اند و نقشی جز اینکه شاهد و نظاره‌گر وضعیت بوده و آن را گزارش بدهند، ندارند؛ اما درعین‌حال می‌توان گفت این نمایشنامه انسان‌محور نیز هست؛ به‌گونه‌ای که در آن از تیپ‌سازی پرهیز شده است. آنری، یار آنری، مادر ژُرژ، پدر، برادر ژُرژ، ژرژ، یار ژُرژ، مرد فیلم و زن فیلم به‌عنوان شخصیت‌های این نمایشنامه، روی صحنه سخن می‌گویند اما گویی شخص دیگری این زبان را برای آن‌ها انتخاب کرده و آن‌ها فقط به حرف در می‌آیند.
بخشی از کتاب
یار آنری: اگر تو اینجا نبودی چه بلایی قرار بود سرم بیاید. آنری: چرا این حرف را می‏زنی؟ یار آنری: همین‌جوری. آنری: من بودم که تنها می‏شدم اگر تو مرا نمی‌خواستی. تو نیستی که باید از داشتن من خوشحال باشی. یار آنری: موافق نیستم. [آنری بلند می‏شود و شروع می‏کند به لباس پوشیدن.] خوب خوابیدی؟ آنری: بله فکر می‏کنم... یار آنری : ...؟ چرا فقط فکر می‏کنی؟ آنری: نمی‏دانم. یار آنری: به‌نظرم آمد خوب خوابیده بودی... آنری: [به‌ملایمت] آهان خودش است. یار آنری: چی؟ آنری: یادم آمد. خواب دیدم. یار آنری: چه خوابی دیدی؟ آنری: خواب ژرژ را. [سکوت]. همۀ دوست‌های دیگری که می‏شناسم بیشتر رفیق‏اند تا دوست. اما به‌نظرم او تنها دوست واقعیم است. حالا وقتی برمی‏گردد و با هم روبه‌رو می‏شویم دنبال حرف‌زدن با هم نیستیم. به هم سلام می‏کنیم. سلام، همین و تمام. سکوت می‏کنیم و بعد هم خداحافظی. تمام.
نظرات کاربران
افزودن نظر

هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است