رنگ عدالت
(داستان های آمریکایی،قرن 20م)
موجود
ناشر | آموت |
---|---|
مولف | هارلن کوبن |
مترجم | محدثه احمدی |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
تعداد صفحات | 424 |
شابک | 9786003841864 |
تاریخ ورود | 1401/06/27 |
نوبت چاپ | 2 |
سال چاپ | 1402 |
وزن (گرم) | 274 |
کد کالا | 116389 |
قیمت پشت جلد | 2,500,000﷼ |
قیمت برای شما
2,500,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
بیش از بیست سال پیش، پاتریشیا لاکوود در ماجرای سرقت از خانهی پدریاش، دزدیده میشود و چندین ماه را داخل کابینی دورافتاده سر میکند. او فرار میکند اما نه مقصر پیدا میشود و نه وسایلی که آن شب به سرقت رفتند.
تا اینکه جسدی در آپارتمانی در آپِروِستساید پیدا میشود و در کنارش، دو وسیلهی ارزشمند دیده میشوند: تابلوی گمشدهی فرمیر و چمدانی چرمی با نشان و.ه.ل.3. پس از سالها، برای اولین بار پلیس به سرنخی میرسد؛ حالا نه تنها میتوانند سراغ پروندهی پاتریشیا بروند، بلکه پای یکی از پروندههای قدیمی افبیآی نیز به وسط میآید. چرا که آن چمدان و تابلو، توجهی همه را به یک نفر جلب میکند.
وینزر هورن لاکوود سوم یا همان وین از خود میپرسد چطور چمدانش و این تابلوی خانوادگیاش به دست این مرد مُرده رسیده است. اما طولی نمیکشد که میفهمد مردی که سالها پیش دخترعمویش را دزدید، در یک ماجرای تروریستی نیز دست داشته است. این دو پرونده، دهها سال افبیآی را سردرگم کردند؛ ولی برخلاف پلیس، وین سه ویژگی خاص دارد: ارتباطی شخصی با این پرونده، ثروت زیاد، و رنگی منحصربهفرد برای عدالت.
بوک تریب این کتاب را سرشار از پیچشهای فریبنده، صحنههای اکشن و دیالوگهای هوشمندانه میداند و آن را پاسخگوی این پرسش که آیا ضدقهرمانها میتوانند در قامت قهرمان ظاهر شوند، میخواند. پاپ شوگر عنوان میکند که رنگ عدالت تریلری پویا راجع به مردی است که در مسیر تحقق عدالت، قدم در مسیری خطرناک میگذارد.
اسوسییتدپرِس میگوید: کوبن ماهرانه خانوادههای عادی را با رازها و ماجراهایی مواجه میکند که زیر پوست زندگی، مخفی شدهاند؛ و بوک پیج بیان میکند که نویسندهی این اثر مخاطب را با سؤالاتی اخلاقی و صحنههای اکشن پرتب و تاب مواجه میکند.
«هارلن کوبن» متولد چهارم ژانویهی ۱۹۶۲، نویسنده و تهیهکنندهی آمریکایی است. او از ۲۶ سالگی وارد حوزهی نویسندگی شد. تاکنون بیش از ۳۰ رمان معمایی از کوبن منتشر شده که به ۴۵ زبان دنیا ترجمه شدهاند. او نخستین نویسندهای است که سه جایزهی مهم اِدگار، شِیمِس و آنتونی را از آن خود کرده است.
«محدثه احمدی» متولد ۱۳۷۳ قم، فارغالتحصیل کارشناسی ارشد مترجمی زبان انگلیسی از دانشگاه تهران است. پیش از این ترجمهی رمانهای «جنگل»، «فرار کن» و «کاخ کاغذی» از او در نشر آموت منتشر شده است.
تا اینکه جسدی در آپارتمانی در آپِروِستساید پیدا میشود و در کنارش، دو وسیلهی ارزشمند دیده میشوند: تابلوی گمشدهی فرمیر و چمدانی چرمی با نشان و.ه.ل.3. پس از سالها، برای اولین بار پلیس به سرنخی میرسد؛ حالا نه تنها میتوانند سراغ پروندهی پاتریشیا بروند، بلکه پای یکی از پروندههای قدیمی افبیآی نیز به وسط میآید. چرا که آن چمدان و تابلو، توجهی همه را به یک نفر جلب میکند.
وینزر هورن لاکوود سوم یا همان وین از خود میپرسد چطور چمدانش و این تابلوی خانوادگیاش به دست این مرد مُرده رسیده است. اما طولی نمیکشد که میفهمد مردی که سالها پیش دخترعمویش را دزدید، در یک ماجرای تروریستی نیز دست داشته است. این دو پرونده، دهها سال افبیآی را سردرگم کردند؛ ولی برخلاف پلیس، وین سه ویژگی خاص دارد: ارتباطی شخصی با این پرونده، ثروت زیاد، و رنگی منحصربهفرد برای عدالت.
بوک تریب این کتاب را سرشار از پیچشهای فریبنده، صحنههای اکشن و دیالوگهای هوشمندانه میداند و آن را پاسخگوی این پرسش که آیا ضدقهرمانها میتوانند در قامت قهرمان ظاهر شوند، میخواند. پاپ شوگر عنوان میکند که رنگ عدالت تریلری پویا راجع به مردی است که در مسیر تحقق عدالت، قدم در مسیری خطرناک میگذارد.
اسوسییتدپرِس میگوید: کوبن ماهرانه خانوادههای عادی را با رازها و ماجراهایی مواجه میکند که زیر پوست زندگی، مخفی شدهاند؛ و بوک پیج بیان میکند که نویسندهی این اثر مخاطب را با سؤالاتی اخلاقی و صحنههای اکشن پرتب و تاب مواجه میکند.
«هارلن کوبن» متولد چهارم ژانویهی ۱۹۶۲، نویسنده و تهیهکنندهی آمریکایی است. او از ۲۶ سالگی وارد حوزهی نویسندگی شد. تاکنون بیش از ۳۰ رمان معمایی از کوبن منتشر شده که به ۴۵ زبان دنیا ترجمه شدهاند. او نخستین نویسندهای است که سه جایزهی مهم اِدگار، شِیمِس و آنتونی را از آن خود کرده است.
«محدثه احمدی» متولد ۱۳۷۳ قم، فارغالتحصیل کارشناسی ارشد مترجمی زبان انگلیسی از دانشگاه تهران است. پیش از این ترجمهی رمانهای «جنگل»، «فرار کن» و «کاخ کاغذی» از او در نشر آموت منتشر شده است.
بخشی از کتاب
این ضربه، نتیجه مسابقات بسکتبال دانشگاهی جنون مارس را مشخص میکند. وقتی درست به ماجرا فکر میکنید، همه چیز عجیب میشود. این همه خون و عرق و اشک، برنامهریزی و پیشاهنگی و مربیگری، ساعتها تمرین انفرادی جلوی خانه، دریبل و پاس سهگانه، وزنهبرداری، دوی سرعت، سالها ورزش در سالنهای مختلف و بدبو؛ همه اینها در دل کرهای نارنجی و ساده خلاصه میشوند که الان به سمت استوانهای فلزی شیرجه میرود.
یا توپ گل نمیشود و دانشگاه دوک برنده میشوند یا از حلقه رد میشود و بچههای تیم دانشگاه ایالتی جنوبی و هوادارانش وسط زمین جشن میگیرند. بازیگر درجه یک کنار دستم در دانشگاه ایالتی جنوبی درس خوانده ولی من و سوئگ ددی به دوک رفتهایم. هردو اضطراب میگیرند. جمعیت وحشی، سکوت میکند. زمان آهسته میگذرد.
باز هم میگویم، پیروزی دانشگاهم برایم مهم نیست. کلا مسئله هواداری را درک نمیکنم. هیچوقت اهمیت نمیدهم در رقابتی که خودم یا یکی از عزیزانم در آن حضور فعال نداریم، چه کسی برنده میشود. گاهی از خودم میپرسم اصلا چرا باید مهم باشد؟
در عوض روی او تمرکز میکنم.
نامش تدی لاینز است؛ یکی از چندین کمکمربی تیم ایالتی جنوبی. 2 متر قد دارد و درشت هیکل است. دوست دارد بیگ تی صدایش بزنند. 33 سال دارد این چهارمین باری است که روی نیمکت مربیگری می نشیند. ظاهرا تاکتیکهای خوبی دارد ولی نقطه قوتش، جذب استعداد است.
صدای زنگ بلند میشود. وقت تمام شد اما نتیجه مسابقه هنوز مشخص نیست.
سالن چنان ساکت است که واقعا صدای برخورد توپ به لبه سبد را میشنوم.
سوئگ پایم را میگیرد. بازیگر درجه یک، بیصبرانه دستانش را باز میکند و بازوی عضلانیاش را به سینهام میکوبد. توپ یک بار، دو بار و سه بار به لبه سبد میخورد. انگار این شی بیجان دارد جمعیت را دست میاندازد. نهایتا تصمیم میگیرد چه کسی بماند و چه کسی برود.
همچنان بیگتی را تماشا میکنم.
وقتی توپ از لبه سبد جدا میشود و به زمین میافتد، قسمت شیطان آبی سالن منفجر میشود. از گوشه چشم طرفداران ایالتی جنوبی را میبینم که پخش صندلیهایشان میشوند. از کلمه «مغموم» خوشم نمیآید -کلمه عجیبی است- ولی به درد اینجا میخورد. در آن سمت سالن، جمعیت پخش صندلیهایشان میشوند و مغموم به نظر میرسند. واقعیت این شکست به مغز استخوان چند نفر میرسد و از شدت ناراحتی اشک میریزند.
ولی بیگتی اینطور نیست.
یا توپ گل نمیشود و دانشگاه دوک برنده میشوند یا از حلقه رد میشود و بچههای تیم دانشگاه ایالتی جنوبی و هوادارانش وسط زمین جشن میگیرند. بازیگر درجه یک کنار دستم در دانشگاه ایالتی جنوبی درس خوانده ولی من و سوئگ ددی به دوک رفتهایم. هردو اضطراب میگیرند. جمعیت وحشی، سکوت میکند. زمان آهسته میگذرد.
باز هم میگویم، پیروزی دانشگاهم برایم مهم نیست. کلا مسئله هواداری را درک نمیکنم. هیچوقت اهمیت نمیدهم در رقابتی که خودم یا یکی از عزیزانم در آن حضور فعال نداریم، چه کسی برنده میشود. گاهی از خودم میپرسم اصلا چرا باید مهم باشد؟
در عوض روی او تمرکز میکنم.
نامش تدی لاینز است؛ یکی از چندین کمکمربی تیم ایالتی جنوبی. 2 متر قد دارد و درشت هیکل است. دوست دارد بیگ تی صدایش بزنند. 33 سال دارد این چهارمین باری است که روی نیمکت مربیگری می نشیند. ظاهرا تاکتیکهای خوبی دارد ولی نقطه قوتش، جذب استعداد است.
صدای زنگ بلند میشود. وقت تمام شد اما نتیجه مسابقه هنوز مشخص نیست.
سالن چنان ساکت است که واقعا صدای برخورد توپ به لبه سبد را میشنوم.
سوئگ پایم را میگیرد. بازیگر درجه یک، بیصبرانه دستانش را باز میکند و بازوی عضلانیاش را به سینهام میکوبد. توپ یک بار، دو بار و سه بار به لبه سبد میخورد. انگار این شی بیجان دارد جمعیت را دست میاندازد. نهایتا تصمیم میگیرد چه کسی بماند و چه کسی برود.
همچنان بیگتی را تماشا میکنم.
وقتی توپ از لبه سبد جدا میشود و به زمین میافتد، قسمت شیطان آبی سالن منفجر میشود. از گوشه چشم طرفداران ایالتی جنوبی را میبینم که پخش صندلیهایشان میشوند. از کلمه «مغموم» خوشم نمیآید -کلمه عجیبی است- ولی به درد اینجا میخورد. در آن سمت سالن، جمعیت پخش صندلیهایشان میشوند و مغموم به نظر میرسند. واقعیت این شکست به مغز استخوان چند نفر میرسد و از شدت ناراحتی اشک میریزند.
ولی بیگتی اینطور نیست.
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر