اولین روز مدرسه (قصه های موش کوچولو)

توانایی‌های ما با یکدیگر فرق دارد. هرکدام از ما یک‌عالمه چیزهای مختلف بلدیم و با آن‌ها به یکدیگر کمک می‌کنیم. موش‌کوچولو قرار است برای اولین بار به مدرسه برود، اما برعکس بقیه‌ی بچه‌ها خیلی خوشحال نیست و بیشتر نگران است. نگران از اینکه خوب نشنود و خوب نبیند، آخر او یک موش کور است و فکر می‌کند بقیه از او بهتر هستند. مخصوصا وقتی خرگوش را با گوش‌های بلند و سنجاب را با چشم‌های تیزش می‌بیند. اما در زنگ تفریح اتفاقی می‌افتد که تنها موش‌کوچولو از پس آن بر می‌آید...