ماهاباراتا
(نمایشنامه فرانسه،قرن 20م)
موجود
ناشر | نگر |
---|---|
مولف | ژان کلود کری یر |
مترجم | بهمن کیارستمی |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
تعداد صفحات | 300 |
شابک | 9786229872222 |
تاریخ ورود | 1402/04/31 |
نوبت چاپ | 1 |
سال چاپ | 1402 |
وزن (گرم) | 287 |
کد کالا | 124575 |
قیمت پشت جلد | 2,500,000﷼ |
قیمت برای شما
2,500,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
ژان کلود کرییر سال 1931 در فرانسه زاده شد و در سال 2021 درگذشت. او از فیلمنامهنویسان موج نوی دهههای شصت و هفتاد به شمار میرود. در کارنامهاش چهل فیلم، از جمله جذابیت پنهان بورژوازی و طبل حلبی، پانزده کتاب و دوازده نمایشنامه به چشم میخورد.
او با فیلمسازانی نظیر ژاک تاکی، مارکو فرری، میلوش فورمن، فولکر شلوندروف، آندره وایدا، ژان لوک گدار و لوئیس بونوئل همکاری کرده است.
کرییر در 1982 نگارش نمایشنامهی ماهاباراتا را با همکاری پیتر بروک، کارگردان شهیر انگلیسی، آغاز کرد. نگارش آن در 1985 پایان یافت و پیتر بروک در اروپا و آمریکا آن را روی صحنه برد و در سال 1990 نسخهی سینمایی آن نیز تهیه شد.
ژان کلود کرییر دربارهی این کتاب مینویسد:
ماهاباراتا یکی از بزرگترین حماسههای منظوم جهان و بلندترین سرودهای است که تاکنون به رشتهی تحریر در آمده. زبان اصلی اثر سانسکریت است و بیش از صدهزار بیت دارد. نخستین نسخههای به دست آمده از این سرودهی حماسی به سدهی پنجم یا ششم پیش از میلاد باز میگردد. این سرودهها تا هفتصد یا هشتصد سال بعد، همچنان در حال تکوین بودهاند و سرانجام در سدهی سوم یا چهارم میلادی، کموبیش ساختار نهایی خود را یافتهاند. از آن پس تاکنون، نویسندههای زیادی با طبع، تفسیر، سنت و ملیتهای مختلف به آن رنگ بخشیدهاند. این اثر را باورها، افسانهها، اندیشهها و اسطورههایی پدید آوردهاند که هنوز بخشی از زندگی مردم هندوستان است. حماسهای که هنوز در هند و اندونزی زنده است و به سبکهای گوناگون روی صحنه یا در کوچه و خیابان اجرا میشود. «ماها» در زبان سانسکریت به معنای «بزرگ» یا «کامل» است. «باراتا» نیز نخست نام شخصیتی افسانهای و سپس نام خانوادگی یا نام یک قبیله است. پس میتوان ماهاباراتا را اینطور معنی کرد: «سرگذشت عظیم باراتا.» اما باراتا در مفهومی گسترده به معنای هندو و به طور کلی به معنی انسان است؛ پس ماهاباراتا را میتوان چنین نیز تعبیر کرد: «سرگذشت عظیم بشریت». این روایت، داستان نبردی طولانی و خونین بین دو گروه از عموزادههاست: «پاندوها» که پنج برادرند و «کوروها» که صد برادرند.
این نزاع خانوادگی که بر سر پادشاهی است، به نبردی مهیب میانجامد؛ نبردی که سرنوشت زمین را رقم میزند.
ماهاباراتا به احتمال قریب به یقین ریشهی تاریخی دارد و شاید بازتاب نبرد «کوروکشترا» باشد که در سال ۳۲۰۰ پیش از میلاد به وقوع پیوسته است. برخی مورخان آن را ملهم از نبرد بین اقوام آریایی و دراویدی در هزارهی دوم پیش از میلاد میدانند. برخی دیگر نیز از ورای آموزشهای سیاسی، اجتماعی، اخلاقی و مذهبی به این اثر مینگرند و آن را رسالهای بلند دربارهی رفتار شاهانه میدانند؛ اما ما کارمان را بر هیچ یک از این دیدگاهها بنا نکردیم. اگرچه هر یک جذابیت خود را داشت، آنچه ما را مجذوب کرد، ساختار این سرودهی عظیم بود؛ بیتها چون رودی خروشان پیش میروند و غنای بیپایانشان حصار هر قالب، مضمون، تاریخ و یا تحلیل روانشناسانهای را در هم میشکنند. درها بیوقفه گشوده میشوند و ما را به درهای دیگر هدایت میکنند. شاخ و برگهای متعدد و گاه به ظاهر ضدونقیض، بهدنبال هم میآیند و در هم میشوند، اما ماجرای اصلی داستان که همان تهدید است، هرگز در میان این شاخوبرگها گم نمیشود: «روزگار ما، روزگار ویرانی است و همهچیز بر آن دلالت دارد. آیا راه گریزی از این ویرانی هست؟»
او با فیلمسازانی نظیر ژاک تاکی، مارکو فرری، میلوش فورمن، فولکر شلوندروف، آندره وایدا، ژان لوک گدار و لوئیس بونوئل همکاری کرده است.
کرییر در 1982 نگارش نمایشنامهی ماهاباراتا را با همکاری پیتر بروک، کارگردان شهیر انگلیسی، آغاز کرد. نگارش آن در 1985 پایان یافت و پیتر بروک در اروپا و آمریکا آن را روی صحنه برد و در سال 1990 نسخهی سینمایی آن نیز تهیه شد.
ژان کلود کرییر دربارهی این کتاب مینویسد:
ماهاباراتا یکی از بزرگترین حماسههای منظوم جهان و بلندترین سرودهای است که تاکنون به رشتهی تحریر در آمده. زبان اصلی اثر سانسکریت است و بیش از صدهزار بیت دارد. نخستین نسخههای به دست آمده از این سرودهی حماسی به سدهی پنجم یا ششم پیش از میلاد باز میگردد. این سرودهها تا هفتصد یا هشتصد سال بعد، همچنان در حال تکوین بودهاند و سرانجام در سدهی سوم یا چهارم میلادی، کموبیش ساختار نهایی خود را یافتهاند. از آن پس تاکنون، نویسندههای زیادی با طبع، تفسیر، سنت و ملیتهای مختلف به آن رنگ بخشیدهاند. این اثر را باورها، افسانهها، اندیشهها و اسطورههایی پدید آوردهاند که هنوز بخشی از زندگی مردم هندوستان است. حماسهای که هنوز در هند و اندونزی زنده است و به سبکهای گوناگون روی صحنه یا در کوچه و خیابان اجرا میشود. «ماها» در زبان سانسکریت به معنای «بزرگ» یا «کامل» است. «باراتا» نیز نخست نام شخصیتی افسانهای و سپس نام خانوادگی یا نام یک قبیله است. پس میتوان ماهاباراتا را اینطور معنی کرد: «سرگذشت عظیم باراتا.» اما باراتا در مفهومی گسترده به معنای هندو و به طور کلی به معنی انسان است؛ پس ماهاباراتا را میتوان چنین نیز تعبیر کرد: «سرگذشت عظیم بشریت». این روایت، داستان نبردی طولانی و خونین بین دو گروه از عموزادههاست: «پاندوها» که پنج برادرند و «کوروها» که صد برادرند.
این نزاع خانوادگی که بر سر پادشاهی است، به نبردی مهیب میانجامد؛ نبردی که سرنوشت زمین را رقم میزند.
ماهاباراتا به احتمال قریب به یقین ریشهی تاریخی دارد و شاید بازتاب نبرد «کوروکشترا» باشد که در سال ۳۲۰۰ پیش از میلاد به وقوع پیوسته است. برخی مورخان آن را ملهم از نبرد بین اقوام آریایی و دراویدی در هزارهی دوم پیش از میلاد میدانند. برخی دیگر نیز از ورای آموزشهای سیاسی، اجتماعی، اخلاقی و مذهبی به این اثر مینگرند و آن را رسالهای بلند دربارهی رفتار شاهانه میدانند؛ اما ما کارمان را بر هیچ یک از این دیدگاهها بنا نکردیم. اگرچه هر یک جذابیت خود را داشت، آنچه ما را مجذوب کرد، ساختار این سرودهی عظیم بود؛ بیتها چون رودی خروشان پیش میروند و غنای بیپایانشان حصار هر قالب، مضمون، تاریخ و یا تحلیل روانشناسانهای را در هم میشکنند. درها بیوقفه گشوده میشوند و ما را به درهای دیگر هدایت میکنند. شاخ و برگهای متعدد و گاه به ظاهر ضدونقیض، بهدنبال هم میآیند و در هم میشوند، اما ماجرای اصلی داستان که همان تهدید است، هرگز در میان این شاخوبرگها گم نمیشود: «روزگار ما، روزگار ویرانی است و همهچیز بر آن دلالت دارد. آیا راه گریزی از این ویرانی هست؟»
بخشی از کتاب
دوریودانا زمین زیر رژهی جنگجویان به لرزش درآمده است. نفس جنگ نزدیک است. کریشنا! من آمدهام تا از تو بخواهم با ما همپیمان شوی.
آرجونا من نیز به نمایندگی برادرانم همین خواسته را دارم.
کریشنا اما من دلیلی برای پیوستن به این جنگ ندارم. این جنگ، جنگ شماست، نه من. من در خواب خودم بودم.
دوریودانا تب این جنگ عالم را فرا گرفته است. هیچ مخلوقی نمیتواند بگوید «این جنگ، جنگ من نیست». هنگامی که دیگران میمیرند، هنگام خواب نیست.
کریشنا دوریودانا! این جنگ بر سر چیست؟
دوریودانا پاندوها پیش از پایان زمان تعیینشده از خفا بیرون آمدهاند و باید دوازده سال دیگر را در جنگل بگذرانند؛ اما پدرم آنها را بخشیده است و به شرط چشمپوشی از پادشاهیشان، به آنها حق آزادی داده است.
آرجونا من نیز به نمایندگی برادرانم همین خواسته را دارم.
کریشنا اما من دلیلی برای پیوستن به این جنگ ندارم. این جنگ، جنگ شماست، نه من. من در خواب خودم بودم.
دوریودانا تب این جنگ عالم را فرا گرفته است. هیچ مخلوقی نمیتواند بگوید «این جنگ، جنگ من نیست». هنگامی که دیگران میمیرند، هنگام خواب نیست.
کریشنا دوریودانا! این جنگ بر سر چیست؟
دوریودانا پاندوها پیش از پایان زمان تعیینشده از خفا بیرون آمدهاند و باید دوازده سال دیگر را در جنگل بگذرانند؛ اما پدرم آنها را بخشیده است و به شرط چشمپوشی از پادشاهیشان، به آنها حق آزادی داده است.
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر