عاشقانه ها:منوچهر آتشی
(شعر فارسی،قرن 14،گزینش:عاطفه وطن چی)
موجود
ناشر | نگاه |
---|---|
مولف | منوچهر آتشی |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
تعداد صفحات | 253 |
شابک | 9786222673086 |
تاریخ ورود | 1401/07/09 |
نوبت چاپ | 1 |
سال چاپ | 1401 |
وزن (گرم) | 254 |
کد کالا | 116635 |
قیمت پشت جلد | 2,550,000﷼ |
قیمت برای شما
2,550,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
کتاب عاشقانهها مجموعهای از سرودههای منوچهر آتشی را به گزینش عاطفه وطنچی در خود جای داده، این کتاب را موسسهی انتشارات نگاه به چاپ رسانده است.
منوچهر آتشی، شاعر، روزنامهنگار و مترجم کشورمان بود که در سال 1310 دیده به دنیا گشود و به سال 1384 دار فانی را وداع گفت. او بر شاعران بسیاری تاثیر نهاد و همچنین شاعران بسیاری را تربیت کرد؛ ازجمله افرادی که از آتشی بهعنوان شاعری تاثیرگذار یاد میکند، محمدعلی بهمنی است. این شاعر نامدار چند روز پس از معرفیشدن بهعنوان چهرهی ادبی ماندگار ایران، بر اثر ایست قلبی در بیمارستان سینا درگذشت.
کتاب پیش رو ضمن ارائهی شرححالی کوتاه از آتشی، برخی از سرودههای او را بهترتیب تاریخ سرودهشدنشان در اختیار میگذارد و دریچهای به سوی دنیای او میگشاید.
منوچهر آتشی، شاعر، روزنامهنگار و مترجم کشورمان بود که در سال 1310 دیده به دنیا گشود و به سال 1384 دار فانی را وداع گفت. او بر شاعران بسیاری تاثیر نهاد و همچنین شاعران بسیاری را تربیت کرد؛ ازجمله افرادی که از آتشی بهعنوان شاعری تاثیرگذار یاد میکند، محمدعلی بهمنی است. این شاعر نامدار چند روز پس از معرفیشدن بهعنوان چهرهی ادبی ماندگار ایران، بر اثر ایست قلبی در بیمارستان سینا درگذشت.
کتاب پیش رو ضمن ارائهی شرححالی کوتاه از آتشی، برخی از سرودههای او را بهترتیب تاریخ سرودهشدنشان در اختیار میگذارد و دریچهای به سوی دنیای او میگشاید.
بخشی از کتاب
ای مهربانی تو
آبادی آفرینتر از آب
از خاک من
*
ای ابر! ای ترانهی پای اجاقها
همراه ساز قلیان، شبهای خستگی
شبهای انتظارم
تا صبح، پای پنجره ماندن،
خواندن
تا صبح سوی دورترین پاره ابر
راندن.
*
ای ابر مهربانی! ای مهربانترین ابر
میبینمت. به حاشیهی آسمان هنوز
درکار چارهسازی این خاک شوربخت
فریاد میکشی
چادرکشان از این کوه،
تا کوه دوردست
و گیسوان سوختهات را
-میبینم
از ریگ داغ بادیه روییده است.
*
دیدی که سوختم
-دیدم که سوختی
دیدی که بندبند من از تشنگی گسست
دیدم که چشم سرخ تو رگبار گریه را
لغزید پشت دست
*
با آنکه پای پنجره ماندم، تا صبح
با آنکه پشت پنجره خواندی.
آبادی آفرینتر از آب
از خاک من
*
ای ابر! ای ترانهی پای اجاقها
همراه ساز قلیان، شبهای خستگی
شبهای انتظارم
تا صبح، پای پنجره ماندن،
خواندن
تا صبح سوی دورترین پاره ابر
راندن.
*
ای ابر مهربانی! ای مهربانترین ابر
میبینمت. به حاشیهی آسمان هنوز
درکار چارهسازی این خاک شوربخت
فریاد میکشی
چادرکشان از این کوه،
تا کوه دوردست
و گیسوان سوختهات را
-میبینم
از ریگ داغ بادیه روییده است.
*
دیدی که سوختم
-دیدم که سوختی
دیدی که بندبند من از تشنگی گسست
دیدم که چشم سرخ تو رگبار گریه را
لغزید پشت دست
*
با آنکه پای پنجره ماندم، تا صبح
با آنکه پشت پنجره خواندی.
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر