اوقات خوش ما
(داستان های کره ای،قرن 20م)
موجود
ناشر | دانش آفرین |
---|---|
مولف | کونگ جی یونگ |
مترجم | نهال سهیلی فر |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
تعداد صفحات | 261 |
شابک | 9786225667112 |
تاریخ ورود | 1401/06/29 |
نوبت چاپ | 3 |
سال چاپ | 1402 |
وزن (گرم) | 257 |
کد کالا | 116442 |
قیمت پشت جلد | 1,470,000﷼ |
قیمت برای شما
1,470,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
یوجونگ دختری تحصیلکرده، زیبا و ثروتمند است که اصلا احساس خوشبختی نمیکند و رابطهی خوبی با خانوادهاش ندارد. او پس از چندین خودکشی ناموفق، در بیمارستان، خاله راهبهاش را ملاقاتمیکند و با اصرار زن، قبول میکند به مدت یک ماه، به دیدار زندانیان بند اعدام سئول برود. بندی که زندانیان حاضر در آن زمان زیادی به پایان عمرشان نمانده است.
در یکی از این ملاقاتها، یوجونگ با یک زندانی به نام یانسو آشنا میشود و به شناخت او اشتیاق پیدا میکند. این آشنایی، او را برای همیشه دگرگون میکند. همصحبتی با یانسو دریچهای به دنیایی متفاوت به روی دختر میگشاید و معنای گستردهای را وارد زندگیاش میکند.
اوقات خوش ما، تنها یک رمان تراژیک نیست، بلکه داستانی تامل برانگیزاست که شاید نظرتان را درمورد خیلی چیزها تغییر دهد!
این کتاب رمانی تاثیرگذار درباره مرگ، زندگی، ناامیدی، عشق و امید، بخشش و عدالت است که بیشاز نیم میلیون فروش در کره جنوبی داشته و همچنین فیلمی با اقتباس از آن نیز در سال 2006 ساخته شده است. کاربران گودریدز نمره 4.2 از 5 را به کتاب حاضر دادهاند.
در یکی از این ملاقاتها، یوجونگ با یک زندانی به نام یانسو آشنا میشود و به شناخت او اشتیاق پیدا میکند. این آشنایی، او را برای همیشه دگرگون میکند. همصحبتی با یانسو دریچهای به دنیایی متفاوت به روی دختر میگشاید و معنای گستردهای را وارد زندگیاش میکند.
اوقات خوش ما، تنها یک رمان تراژیک نیست، بلکه داستانی تامل برانگیزاست که شاید نظرتان را درمورد خیلی چیزها تغییر دهد!
این کتاب رمانی تاثیرگذار درباره مرگ، زندگی، ناامیدی، عشق و امید، بخشش و عدالت است که بیشاز نیم میلیون فروش در کره جنوبی داشته و همچنین فیلمی با اقتباس از آن نیز در سال 2006 ساخته شده است. کاربران گودریدز نمره 4.2 از 5 را به کتاب حاضر دادهاند.
بخشی از کتاب
سرش را بالا آورد. در نگاه اول چهرهاش بسیار آرام بود. اما دقیقتر که نگاه میکردی، آرامشش مثل یک نقاب به نظر میرسید.
«لطفا دیگه به دیدنم نیاین. نامههاتون رو هم نمیخونم. من لیاقتشون رو ندارم. خواهش میکنم فقط بذارین بمیرم.»
کلمات آخر را که ادا میکرد دندانهایش را روی هم فشار داد. از لرزش سریع چانهاش معلوم بود که دندانهای عقبیاش را روی هم فشار میدهد و آنها را به هم میساید. نگرانکننده بود. پوست اطراف چشمهایش کمی به کبودی میزد. ناگهان ترسیدم که الان است من را از گردن به عنوان گروگان بگیرد و بعد یادم آمد که اسمش را در روزنامه دیده بودم. او یک نفر را کشته بود و فرار کرده بود. بعد به زور وارد خانهای شده بود و زن و بچهای را گروگان گرفته بود.
«لطفا دیگه به دیدنم نیاین. نامههاتون رو هم نمیخونم. من لیاقتشون رو ندارم. خواهش میکنم فقط بذارین بمیرم.»
کلمات آخر را که ادا میکرد دندانهایش را روی هم فشار داد. از لرزش سریع چانهاش معلوم بود که دندانهای عقبیاش را روی هم فشار میدهد و آنها را به هم میساید. نگرانکننده بود. پوست اطراف چشمهایش کمی به کبودی میزد. ناگهان ترسیدم که الان است من را از گردن به عنوان گروگان بگیرد و بعد یادم آمد که اسمش را در روزنامه دیده بودم. او یک نفر را کشته بود و فرار کرده بود. بعد به زور وارد خانهای شده بود و زن و بچهای را گروگان گرفته بود.
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر