عروس (نمایشنامه ای در چهار پرده)
(نمایشنامه انگلیسی،قرن 20م)
موجود
ناشر | رایبد |
---|---|
مولف | دی.اچ.لارنس |
مترجم | علیرضا شفیعی نسب |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
تعداد صفحات | 162 |
شابک | 9786229315200 |
تاریخ ورود | 1402/03/03 |
نوبت چاپ | 1 |
سال چاپ | 1402 |
وزن (گرم) | 133 |
کد کالا | 122491 |
قیمت پشت جلد | 950,000﷼ |
قیمت برای شما
950,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
نویسندهای که رسالتش ایستادن بر سر حقیقت بود و اعتقاد داشت مینویسد چون جهان پر از دروغ است، رمانها، داستانها و نمایشنامههایی نوشت در نقد و مسخرگی اخلاق بورژوازی و نظمپسند سرمایهداری. اگر «عاشق خانم چترلی» بیمهابایی و ناگزیری میل تنانهی زن و مرد را بزرگتر از تضاد طبقاتی و برساختهای اشرافیت مضمحل انگلیسی روایت کرده و در «پسران و عشاق» کنترلگری خانوادههای کارگری را در همهی ابعاد و اجزای زندگی فرزندانشان تصویر میکند، در نمایشنامهی «عروس» روابط مردان و زنان کارگر را در ادامهی روابط مادران و پسران این طبقه دیده و نقطههای اتصال زندگی خانوادگیشان را با کار، ابزارهای تولید و شیوههای استثمار، با دقتنظری مثالی در دل درامی بینقص ارائه میدهد. کتاب «عروس: نمایشنامهای در چهار پرده»، نوشتهی «دی.اچ. لارنس» نقطهی عطف درام کارگری انگلیسی و ژانر «ظرفشویی آشپزخانه» است که رویدادی تاریخی (اعتصاب ملی زغالسنگ 1912) را در بستری فراتاریخی قرار داده و به ساختارهای مسلط و استوار بر باورها و ایدئولوژیهای پیشینی و ازپیشپذیرفتهشدهی یک اجتماع خشمگین و سرخورده، حمله میکند. موضوعیت اعتصاب ملی زغال سنگ در 1912 یعنی ارزش کار و اهمیت حداقل دستمزد، بهدرستی در لایههای نمایشنامهی عروس لارنس تنیده شده و البته شگفتانگیز است که این متن، خیلی قبلتر از پرداختن متفکران فمینیست به مسئلهی «کار خانگی» به کندوکاو در آن پرداخته و کلیت نظام تولید سرمایهدارانه را با اکتها و گفتوگوهایی درخشان هدف قرار میدهد.
از دیدگاه مایکل بیلینگتون، گاردین، این نمایشنامه را میتوان درامی فرویدی و کلاسیک دربارهی دوراهی عشق به مادر و همسر دانست. اثری که با احاطهی همهجانبه نویسنده بر زاویه دید تمام شخصیتها به نگارش درآمده و با بیطرفی تمام نسبت به شخصیتها با بستر تاریخی اعتصاب همراه میشود؛ جایی که در آن، کارفرمایان با تکیه بر کارگران اعتصابشکن و نیروهای نظامی تلاش داشتند تا معدنها را پابرجا نگه دارند.
از دیدگاه مایکل بیلینگتون، گاردین، این نمایشنامه را میتوان درامی فرویدی و کلاسیک دربارهی دوراهی عشق به مادر و همسر دانست. اثری که با احاطهی همهجانبه نویسنده بر زاویه دید تمام شخصیتها به نگارش درآمده و با بیطرفی تمام نسبت به شخصیتها با بستر تاریخی اعتصاب همراه میشود؛ جایی که در آن، کارفرمایان با تکیه بر کارگران اعتصابشکن و نیروهای نظامی تلاش داشتند تا معدنها را پابرجا نگه دارند.
بخشی از کتاب
خانم پردی بذار یه چیزی رو بهت بگم خانم؛ اینکه میذارن روی زمین خدا زندگی کنیم باز جای شکرش باقیه. عجیبه که مجبور نشدیم مثل پرندهها تو آسمون پرواز کنیم.
جو اونوقت آسمون هم به گند کشیده میشد!
خانم پردی آره واقعاً. خیلی اوضاع بده. به آقامون یه شغل شبانه دادن؛ هفتهای یه گینی. پنجاه سال واسه شرکت کار کرد، شصتودو سال هم بیشتر نداره، اما بهش گفتن دیگه توانایی کار تو قطعهها رو نداره. الآن تو جادهها جون میکَنه. وقتی هم میآد خونه از فرط خستگی نمیتونه حتی غذا بخوره.
جو مثل منه.
خانم پردی آره ولی آخه زشته هفتهای یه گینی.
خانم گسکویین این روزها با همۀ کارگرها همینجوری تا میکنن. قیمت زغالسنگ یککم پایین اومده، اینها بهجاش پدر کارگرها رو درآوردن. الآن دیگه وضع همه خراب شده.
خانم پردی خدا این فرِیزر لعنتی رو به زمین گرم بشونه. خون ما رو تو شیشه کرده.
خانم گسکویین واسه هر معدن یه مدیر جدید گذاشته؛ همهشون هم عین ارباباییان که برده زیر دستشونه.
خانم پردی میگه باید صرفهجویی کنن. میگه که شرکت بنگاه خیریه نیست.
خانم گسکویین بعد، هر سال واسه خودش هزارودویست تا برمیداره.
خانم پردی مرتیکۀ پستفطرت؛ با اون دستگاههای زغالبرش!
جو اونها که کار نمیکنن.
خانم پردی شنیدم خیلی هم به اون زغالبرهای امریکایی فحش میده. دوست دارم یکی از این دستگاهها بگیردش و دلوُرودهش رو بیرون بریزه. حتی آهن هم میتونه بفهمه اون چه آشغالیه.
جو اونوقت آسمون هم به گند کشیده میشد!
خانم پردی آره واقعاً. خیلی اوضاع بده. به آقامون یه شغل شبانه دادن؛ هفتهای یه گینی. پنجاه سال واسه شرکت کار کرد، شصتودو سال هم بیشتر نداره، اما بهش گفتن دیگه توانایی کار تو قطعهها رو نداره. الآن تو جادهها جون میکَنه. وقتی هم میآد خونه از فرط خستگی نمیتونه حتی غذا بخوره.
جو مثل منه.
خانم پردی آره ولی آخه زشته هفتهای یه گینی.
خانم گسکویین این روزها با همۀ کارگرها همینجوری تا میکنن. قیمت زغالسنگ یککم پایین اومده، اینها بهجاش پدر کارگرها رو درآوردن. الآن دیگه وضع همه خراب شده.
خانم پردی خدا این فرِیزر لعنتی رو به زمین گرم بشونه. خون ما رو تو شیشه کرده.
خانم گسکویین واسه هر معدن یه مدیر جدید گذاشته؛ همهشون هم عین ارباباییان که برده زیر دستشونه.
خانم پردی میگه باید صرفهجویی کنن. میگه که شرکت بنگاه خیریه نیست.
خانم گسکویین بعد، هر سال واسه خودش هزارودویست تا برمیداره.
خانم پردی مرتیکۀ پستفطرت؛ با اون دستگاههای زغالبرش!
جو اونها که کار نمیکنن.
خانم پردی شنیدم خیلی هم به اون زغالبرهای امریکایی فحش میده. دوست دارم یکی از این دستگاهها بگیردش و دلوُرودهش رو بیرون بریزه. حتی آهن هم میتونه بفهمه اون چه آشغالیه.
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر