دسته بندی : نمایشنامه

فیلادلفیا،من دارم می آم!

(نمایشنامه ی انگلیسی،قرن 20م)
نویسنده: برایان فریل
57,000
برای خرید وارد شوید
مشخصات
تعداد صفحات 120
شابک 9786223080388
تاریخ ورود 1401/11/02
نوبت چاپ 1
سال چاپ 1401
وزن (گرم) 115
قیمت پشت جلد 57,000 تومان
کد کالا 119450
مشاهده بیشتر
درباره کتاب
«فیلادلفیا من دارم می‌آم» نمایشنامه‌ای‌ست که مهاجرت و خانه‌به‌دوشی بن‌مایه‌ی اصلی آن را تشکیل می‌دهد. برایان فریل نویسنده‌ی ایرلندی‌تبار در آثارش بارها این موضوع را دستمایه‌ی کار قرارداده است و اثر حاضر که در 1964 منتشر شده برجسته‌ترین آن‌ها محسوب می‌شود که شهرتی جهانی را برای او به همراه آورد. ایرلندی‌ها اغلب گرایشی درونی به سنت‌ها و سرزمین خود دارند، عشق آن‌ها به تمدنی قدیمی که خود را بازمانده‌ی آن می‌دانند، باعث شده که مهاجرت و یا تبعید جزو دغدغه‌های آن‌ها باشد و به همین دلیل نیز از مضامین کلیدی نمایشنامه‌های آن‌هاست. اما آنچه نمایشنامه‌ی «فیلادلفیا من دارم می‌آم» را به اثری نوآورانه و ممتاز بدل می‌کند، خلاقیتی است که بریل برای نشان‌دادن تقابل درونی شخصیت اصلی نمایش «گر اودانل» به کار برده است. نمایشنامه داستان آماده‌شدن گر اودانلِ جوان برای انجام سفری پرشور به فیلادلفیای آمریکاست؛ سفری از شهری کوچک و آرام و البته خیالی در ایرلند، به شهری پرجنب‌و‌جوش و پیشرفته در آمریکا که می‌تواند زندگی او را دگرگون کند. کل نمایشنامه در مقطع زمانی چندساعته در شب راهی‌شدنِ اودانل اتفاق می‌افتد، بااین‌حال شامل فلاش‌بک‌هایی از رابطه‌ی او با دختری به نام کیت دوگان و همچنین دیدار با خاله‌اش نیز می‌شود. از جذابیت‌های مهم این نمایشنامه، نوسان آن میان تراژدی و کمدی است. در طول نمایش موقعیت‌ها و دیالوگ‌های بامزه‌ی زیادی وجود دارد، اما درعین‌حال از سویه‌ای تراژیک نیز برخوردار است. این پارادوکس به نوعی حکایت تقابل درونی گر اودانل نیز هست. تقابلی که نویسنده هوشمندانه با درنظرگرفتن یک صدای درونی و یک صدای بیرونی برای گر اودانل، در نمایش تداعی می‌کند. دو صدایی که دو وجه شخصیت او را به نمایش می‌گذارد که یکی عاشق‌ماندن است و دیگری عاشق‌رفتن و همین تقابل است که داستان نمایش را به پیش می‌برد. «فیلادلفیا من دارم می‌آم» از نمایشنامه‌هایی است که اگر از زوایای متفاوت به آن نگریسته شود، نکات گوناگونی در آن می‌توان یافت. همانند ناتوانی شخصیت‌های در بیان احساسات‌شان به یکدیگر که بر روابط میان آن‌ها سایه می‌افکند. خواننده این نمایشنامه به‌روشنی در می‌یابد که بی‌دلیل نیست اگر فریل را چخوف ایرلندی نامیده‌اند.
بخشی از کتاب
گر بیرونی فقط هم این نبود که، ساعت شیش یاد ماهیای پولاک کوفتی افتاد. حالا خودش کجاست؟ داره دعا می‌خونه. (به تقلید از پدرش می‌ایستد. با سری خمیده و دست‌به‌سینه و با لحنی یکنواخت) «برو پیش خدمتکار لرد گات و ماهیا‌شو نمک‌سود کن.» به خدا رفتم این‌قدر نمک مالیدم رو ماهیای کوفتی که هر مادرمرده‌ی بدبختی اونا رو بخوره از تشنگی جون می‌ده. ولی وقتی نعشش بیفته کف بالی‌بِگ، من کجام؟ تو ناف آمریکای عزیزم، هورا...! (با شلنگ‌تخته از درِ ظرف‌شوی‌خانه دور می‌شود و همچنان که آواز می‌خواند، از خوشحالی روی پا بند نیست...) فیلادلفیا، من دارم می‌آم. درست همون‌جا که شروع کردم... (به اتاقش می‌رود. خودش را روی تخت می‌اندازد، سرش را روی دو دستش می‌گذارد و به سقف نگاه می‌کند. چند خط دیگر از ترانه‌ی فیلادلفیا را تا نیمه با گر درونی که در بیرون صحنه است می‌خواند.) گر بیرونی دیگه تموم شد. گر درونی (از بیرون، با صدایی که در اتاق می‌پیچد.) تازه داره شروع می‌شه، دیگه تموم شد! گر بیرونی تقریبا داره شروع می‌شه. گر درونی (اکنون روی صحنه) فقط فکر کن، گر. گر بیرونی فکر... گر درونی فکر کن... اون بالا، تو اون هواپیمایِ جتِ کوفتیِ گنده نشستی که پوزه‌ش راست به‌طرف ایالات‌متحده‌ست و دمش دود حواله‌ی ایرلند می‌کنه و تو نشستی اون جلو و دستای ماهرت بی‌حرکت رو دکمه‌های کنترله. (گر بیرونی همین کار را می‌کند.) اون‌وقت، اون پایین، اون دوردورا، زیر پات، تو اقیانوس اطلس، یه قایقِ کوفتیِ ایرلندی می‌بینی که ماهیِ پولاک کوفتی می‌گیره و... (گر بیرونی مثلا هواپیما را عمودی فرود می‌آورد، موتورها زوزه می‌کشند و تیربارها تق‌تق می‌کنند.) گر بیرونی تق، تق، تق، تق، تق، تق. گر درونی کشتی رو ول کن! برو سراغ قایقای نجات! به کشیش میک اوبِرن خبر بده!
نظرات کاربران
افزودن نظر

هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است