شماره ی دو

(داستان های فرانسه،قرن 21م)
130,000
برای خرید وارد شوید
مشخصات
تعداد صفحات 284
شابک 9786223080456
تاریخ ورود 1401/08/23
نوبت چاپ 1
سال چاپ 1401
وزن (گرم) 268
قیمت پشت جلد 130,000 تومان
کد کالا 117682
مشاهده بیشتر
درباره کتاب
داوید فوئنکینوس، دانش‌آموخته‌ی ادبیات و موسیقی، نویسنده‌ای فرانسوی‌تبار است و با انتشار اولین رمانش، معروف و در سال 2001 موفق به دریافت جایزه‌ی فرانسوا موریاک شد. در رمان حاضر، صراحت لهجه به دور از پرگویی و حشو، گزارش‌گونگی و فاصله‌گذاری عاطفی نویسنده، متن را در عین تاثیرگذاری، از وضعیت ملودرام نجات می‌دهد. این رمان، زندگی کسی است که در آزمون انتخاب بازیگر نقش هری پاتر بازنده می‌شود و فکر می‌کند زندگی او دزدیده شده است. او سال‌ها رنج می‌برد و هر نوع خبر یا مواجهه‌ای با فیلم یا رمان هری پاتر برایش به‌شدت دردناک است. هری پاتر و هرآنچه که در این جهان مربوط به اوست، یادآور لحظه‌ی شکست است. آن لحظه‌ای که با یک جمله‌ی کوتاه زندگی‌اش به‌طور کلی وارد جریانی از اندوه و اضطراب شد: "تموم شد، ما اون هری لعنتی رو گیر آوردیم". این رمان که بین دو انتخابات ریاست جمهوری آمریکا از بوش دوم تا اوباما رخ می‌دهد، گویی نسبت به امر سیاسی بی‌تفاوت است، اما آنجا که با صدایی بلندتر از حد رمان می‌گوید:" ما امروز تحت دیکتاتوری خوشبختی دیگران زندگی می‌کنیم یا به‌هرحال وانمودشون به خوشبختی ...." به بلایای بیرون از کنترلی اشاره دارد که سرمایه‌داری متاخر بر سر ما می‌آورد. نوعی گزارش‌گونگی با دوری‌جستن از رنگ و لعاب‌های احساساتی، حتی در پرگره‌ترین لحظات رمان ما را جلو می‌برد. آنچه در زبان اتفاق می‌افتد ساده و روان و یکدست است. از روی گیرودارهای روایت به‌راحتی می‌لغزد و سر می‌خورد و خواننده نیز با آن می‌سُرد اما تاثیر آن را بر خود حمل می‌کند. این رمان که حول زندگی و تجربه‌های حسی نوجوانی به نام مارتین می‌چرخد، پسرک ساده‌دلی را توصیف می‌کند که نفوذ و تسلط یک داستان افسانه‌ای جهان‌پسند عذابش می‌دهد و او برای خلاصی از این عذاب راه‌های بسیاری را می‌پیماید تا سرانجام روبه‌رویی با آنچه از آن وحشت دارد و آن را عامل شکست خویش می‌داند، طلسم را می‌شکند.
بخشی از کتاب
ـ خیلی می‌ترسم که فکر کنی آدم افراطی‌ای هستم. مواقعی هست که باید به خودت بگی دارم زیاده‌روی می‌کنم... ـ نه. من واقعا رنجت رو درک می‌کنم. و به نظرم موجهه. فقط اینکه نمی‌تونم کمکت کنم داره مریضم می‌کنه. ـ ... ـ همه‌ش دنبال کلماتی‌ام که بتونن آرومت کنن. می‌دونی، من نمی‌خوام با چیزی که تو تجربه کردی مقایسه‌ش کنم، ولی این واقعا مختص دوره‌ی ماست. ـ چی؟ ـ وقتی می‌رم اینستاگرام و زندگی فوق‌العاده‌ی آدم‌ها رو می‌بینم، من هم گاهی حس می‌کنم زندگیم پوچ یا ازدست‌رفته‌ست. ـ ... ـ ما امروز تحت دیکتاتوری خوشبختی دیگران زندگی می‌کنیم. یا به‌هرحال وانمودشون به خوشبختی... مارتین روی این اصطلاح توقف کرد: دیکتاتوری خوشبختی دیگران. این می‌توانست عنوان خوبی باشد، ولی تصمیمش را گرفته بود، پروژه‌ی نوشتن را رها می‌کرد. او می‌فهمید که کلمات می‌توانند آنچه را در درون ماست رهایی بخشند، حتی به‌مرور حسش نیز کرده بود، نوعی ویرگول‌درمانی؛ ولی درنهایت کارِ او نبود. با جستجو کردن بقایای رنج خود، حس می‌کرد که دردش دوباره تجسم یافته است و با تردیدی تمام‌وکمال، دوباره به نقطه‌ی صفر بازمی‌گشت.
نظرات کاربران
افزودن نظر

هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است