عاشقانه ها:نادر نادرپور
(شعر فارسی،قرن 14،گزینش:عاطفه وطن چی)
موجود
ناشر | نگاه |
---|---|
مولف | نادر نادرپور |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
تعداد صفحات | 158 |
شابک | 9786222673079 |
تاریخ ورود | 1401/07/09 |
نوبت چاپ | 1 |
سال چاپ | 1401 |
وزن (گرم) | 184 |
کد کالا | 116633 |
قیمت پشت جلد | 750,000﷼ |
قیمت برای شما
750,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
کتاب پیش رو یک جلد از مجموعهاى با نامِ عاشقانهها است که هر جلد آن به یک شاعر معاصر اختصاص دارد؛ پنج شاعر نامآشنا که هریک دری نو به سوی جهانی «عاشقانه» به روی مخاطب میگشایند، فارغ از «سانتىمانتالیسم» رایج.
«عاشقانهها»ى هریک از این شاعران نمودار احوالِ روزگار و جهان پیرامونشان است: سیمین بهبهانی، منوچهر آتشى، محمود مشرف آزاد تهرانى (م. آزاد)، حسین منزوى، نادر نادرپور ـ که نامشان جاودان باد!
این پنج دفتر در بردارندهى شعرهاى «عاشقانه»اى هستند که مىتوانند حالوهواى دوران نوجوانى و جوانىما را رنگى دیگر دهند ـ فارغ از شعرهاى دیگر ایشان که گاه به نالیدن از غم و درشتىهاى زمانه وادارشان کرده است. امید است این «عاشقانهها» تمهیدى باشند براى تلطیف این روزگارِ خشن و زمزمهاى بر لبِ فرزندان نسلِ آیندهى سرزمین ما و پیک و پیامآورى با گلبانگ شادى و عشق.
کتاب حاضر به عاشقانههای نادر نادرپور اختصاص دارد.
«عاشقانهها»ى هریک از این شاعران نمودار احوالِ روزگار و جهان پیرامونشان است: سیمین بهبهانی، منوچهر آتشى، محمود مشرف آزاد تهرانى (م. آزاد)، حسین منزوى، نادر نادرپور ـ که نامشان جاودان باد!
این پنج دفتر در بردارندهى شعرهاى «عاشقانه»اى هستند که مىتوانند حالوهواى دوران نوجوانى و جوانىما را رنگى دیگر دهند ـ فارغ از شعرهاى دیگر ایشان که گاه به نالیدن از غم و درشتىهاى زمانه وادارشان کرده است. امید است این «عاشقانهها» تمهیدى باشند براى تلطیف این روزگارِ خشن و زمزمهاى بر لبِ فرزندان نسلِ آیندهى سرزمین ما و پیک و پیامآورى با گلبانگ شادى و عشق.
کتاب حاضر به عاشقانههای نادر نادرپور اختصاص دارد.
بخشی از کتاب
شبها، ستارگان
در جام لاجوردی براق آسمان
چون تکههای کوچک یخ، آب میشدند...
وقتی که آب از حرکت میماند
من در رسوب جوی تهی چنگ میزدم
تا آن گل خنک را در پنجه بفشرم
و آن را به شکل آدم خاکی درآورم.
در جام لاجوردی براق آسمان
چون تکههای کوچک یخ، آب میشدند...
وقتی که آب از حرکت میماند
من در رسوب جوی تهی چنگ میزدم
تا آن گل خنک را در پنجه بفشرم
و آن را به شکل آدم خاکی درآورم.
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر