قصه های کرمیلو 2 (خوشمزه های خرچ خوروچی)،(گلاسه)
(داستان تخیلی،گروه سنی:ب(7تا9سال)،تصویرگر:مرضیه قائدی،گلاسه)
موجود
ناشر | مهرستان |
---|---|
مولف | بنفشه رسولیان |
قطع | خشتی بزرگ |
نوع جلد | شمیز |
تعداد صفحات | 16 |
شابک | 9786008441809 |
تاریخ ورود | 1400/12/02 |
نوبت چاپ | 1 |
سال چاپ | 1400 |
وزن (گرم) | 62 |
کد کالا | 111209 |
قیمت پشت جلد | 450,000﷼ |
قیمت برای شما
450,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
کتاب قصههای کرمیلو 2 (خوشمزههای خرچ خوروچی)، اثر بنفشه رسولیان است با تصویرگری مرضیه قائدی و چاپ انتشارات مهرستان.
شخصیت اصلی داستان کرم بامزه و دوستداشتنی به نام کرمیلو است که هر روز چاق و چاقتر میشود. زیرا مدام جلوی تلویزیون لم داده است و مشغول خوردن خوراکیهای خوشمزه است. روزی کرمیلو میخواهد از سوراخ صدونودوچهارم عبور کند و به مدرسه برود، اما داخل سوراخ گیر میکند و...
کرمیلو کرم کوچکی است که با خانوادهی خود در زیر زمین زندگی میکند. او در طول داستان با رسانههای مختلف آشنا میشود و از آنها استفاده میکند. هریک از داستانهای مجموعهی «قصههای کرمیلو» راجعبه مشکلاتی است که در طی استفاده از این رسانهها برای کرمیلو و خانوادهاش به وجود میآید.
این مجموعه کتاب با هدف آموزش سواد رسانهای به کودکان، رژیم مصرف و استفاده صحیح از رسانه گردآوری شده است.
شخصیت اصلی داستان کرم بامزه و دوستداشتنی به نام کرمیلو است که هر روز چاق و چاقتر میشود. زیرا مدام جلوی تلویزیون لم داده است و مشغول خوردن خوراکیهای خوشمزه است. روزی کرمیلو میخواهد از سوراخ صدونودوچهارم عبور کند و به مدرسه برود، اما داخل سوراخ گیر میکند و...
کرمیلو کرم کوچکی است که با خانوادهی خود در زیر زمین زندگی میکند. او در طول داستان با رسانههای مختلف آشنا میشود و از آنها استفاده میکند. هریک از داستانهای مجموعهی «قصههای کرمیلو» راجعبه مشکلاتی است که در طی استفاده از این رسانهها برای کرمیلو و خانوادهاش به وجود میآید.
این مجموعه کتاب با هدف آموزش سواد رسانهای به کودکان، رژیم مصرف و استفاده صحیح از رسانه گردآوری شده است.
بخشی از کتاب
بابا شبدر گفت: کرمیلو جان، نوهی زرنگم، دندونای من رو برام بیار. گذاشتمشون توی کاسهی آب: همون کاسهی گلدار توی آشپزخونه.
توی آن کاسه که آب نبود، نوشابهی انرژیزا بود.
بابا شبدر وقتی دید کرمیلو اصلا حاضر نیست از جایش بلند شود، عصایش را برداشت و خودش آهسته از اتاق بیرون رفت.
خرچ! خورچ! قولوپ!
این کار هر روز کرمیلوست: خرچ! خورچ! قلوپ! قولو...پ!
بابا شبدر گفت: کرمیلوجان، نوهی عزیزم، چقدر تپلمپل شدی پدرجان!
کرمیلو جواب داد: چاق؟! نه بابا شبدر، من چاق نشدم. فکر کنم عینکتان را باید عوض کنید.
توی آن کاسه که آب نبود، نوشابهی انرژیزا بود.
بابا شبدر وقتی دید کرمیلو اصلا حاضر نیست از جایش بلند شود، عصایش را برداشت و خودش آهسته از اتاق بیرون رفت.
خرچ! خورچ! قولوپ!
این کار هر روز کرمیلوست: خرچ! خورچ! قلوپ! قولو...پ!
بابا شبدر گفت: کرمیلوجان، نوهی عزیزم، چقدر تپلمپل شدی پدرجان!
کرمیلو جواب داد: چاق؟! نه بابا شبدر، من چاق نشدم. فکر کنم عینکتان را باید عوض کنید.
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر