تداعی آزاد (مفاهیم روانکاوی)
(تداعی معانی،ناخودآگاهی)
موجود
ناشر | نگاه |
---|---|
مولف | کریستوفر بولاس |
مترجم | ویانا محرم زاده |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
تعداد صفحات | 80 |
شابک | 9786222670870 |
تاریخ ورود | 1400/11/13 |
نوبت چاپ | 1 |
سال چاپ | 1400 |
وزن (گرم) | 85 |
کد کالا | 110674 |
قیمت پشت جلد | 350,000﷼ |
قیمت برای شما
350,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
اثر حاضر یک جلد از مجموعه کتابهای مفاهیم روانکاوی است که با توجه به اندیشههای فروید به بیان زنجیرهی افکار و تصورات درون خود (تداعیها) میپردازد. فروید با بیان مثال قطار فکر، با تصور اینکه مسافر قطار هستید و تمام مناظر بیرون را برای همسفری که قادر به دیدن نیست تعریف میکنید، نظریهی تداعی آزاد را باز میکند. او به این صورت سعی دارد به صورت موشکافانهتر افکار پیچیده، نامربوط، گوناگون و زنجیرهواری را که روزانه به ذهنتان میرسد به هم پیوند دهد و به توضیح هرکدام از آنها بپردازد.
بخشی از کتاب
روش تداعی آزاد برای آشکار کردن «قطار فکر» طراحی شده بود. انسان صرفا در یک گفتوگوی آزاد، خط فکری خاص- یک خط فکری دیگر (2)- متصل به منطقی پنهانی را فاش میکند که افکار ظاهرا نامربوط را به هم ربط میدهد.
حال بخشی ساده از افکار روزانه: مثلا، شاید من در مسیرم به سمت محل کار بهصورت حسابی فکر کنم که باید همان روز بعدازظهر، وقتی در دفتر هستم، پرداخت شود و بعد به بارندگی فکر کنم و بمانم که آیا آفتاب امروز در میآید یا نه، بعد به فکر کتاب یکی از دوستانم بیفتم که به تازگی منتشر شده و هنوز نخواندهام، و حس کنم باید قبل از قرار شام هفته بعدمان بخوانمش؛ بعد شاید با دیدن بچههایی که جلوی مدرسهای، در همان حوالی پیاده میشوند از روزهای قدیم مدرسه هم یادی کنم؛ به این فکر کنم که یک بچه چقدر میتواند نگران سروقت رسیدن به مدرسه باشد. بعد، با دیدن پرواز چند گنجشک، به یاد بهار بیفتم و از ذهنم بگذرد که آیا در حال لانه سازیاند یا نه؛ و بعد به کلمه «اندوخته» فکر کنم. در اینجا ممکن است مختصرا شاهد چنین زنجیری باشیم؛ صورت حساب، باران، کتاب یکی از دوستان، بچههایی که به مدرسه رسیدهاند، سروقت به مدرسه رفتن، لانهسازی پرندگان و «اندوخته».
این افکار چه ارتباطی با هم دارند؟ همینطور اللهبختکیاند یا قطار فکر قابلتشخیص است؟
صورتحسابی دارم که باید پرداخت شود و به خودم یادآوری میکنم همان روز بعدا پرداختش کنم. این باری بر ذهن من است که احتمالا به هوای بارانی ارتباط دارد، هوایی که خودش نیز سنگین است: کی آفتاب میتابد؟ به عبارتی دیگر، کی از بار سنگین مسئولیتهایم خلاص میشوم؟
بیایید به همین فکر کنیم؛ ظاهرا ضمیر ناخودآگاهم میگوید تو مسئولیت دیگری هم داری…
حال بخشی ساده از افکار روزانه: مثلا، شاید من در مسیرم به سمت محل کار بهصورت حسابی فکر کنم که باید همان روز بعدازظهر، وقتی در دفتر هستم، پرداخت شود و بعد به بارندگی فکر کنم و بمانم که آیا آفتاب امروز در میآید یا نه، بعد به فکر کتاب یکی از دوستانم بیفتم که به تازگی منتشر شده و هنوز نخواندهام، و حس کنم باید قبل از قرار شام هفته بعدمان بخوانمش؛ بعد شاید با دیدن بچههایی که جلوی مدرسهای، در همان حوالی پیاده میشوند از روزهای قدیم مدرسه هم یادی کنم؛ به این فکر کنم که یک بچه چقدر میتواند نگران سروقت رسیدن به مدرسه باشد. بعد، با دیدن پرواز چند گنجشک، به یاد بهار بیفتم و از ذهنم بگذرد که آیا در حال لانه سازیاند یا نه؛ و بعد به کلمه «اندوخته» فکر کنم. در اینجا ممکن است مختصرا شاهد چنین زنجیری باشیم؛ صورت حساب، باران، کتاب یکی از دوستان، بچههایی که به مدرسه رسیدهاند، سروقت به مدرسه رفتن، لانهسازی پرندگان و «اندوخته».
این افکار چه ارتباطی با هم دارند؟ همینطور اللهبختکیاند یا قطار فکر قابلتشخیص است؟
صورتحسابی دارم که باید پرداخت شود و به خودم یادآوری میکنم همان روز بعدا پرداختش کنم. این باری بر ذهن من است که احتمالا به هوای بارانی ارتباط دارد، هوایی که خودش نیز سنگین است: کی آفتاب میتابد؟ به عبارتی دیگر، کی از بار سنگین مسئولیتهایم خلاص میشوم؟
بیایید به همین فکر کنیم؛ ظاهرا ضمیر ناخودآگاهم میگوید تو مسئولیت دیگری هم داری…
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر