#
#
دسته بندی : رمان خارجی

دریانوردی که از چشم دریا افتاد

(داستان های ژاپنی،قرن 20م)
نویسنده: یوکیو میشیما
مترجم: مریم رضایی
250,000
برای خرید وارد شوید
مشخصات
تعداد صفحات 168
شابک 9786227383157
تاریخ ورود 1400/08/17
نوبت چاپ 6
سال چاپ 1404
وزن (گرم) 175
قیمت پشت جلد 250,000 تومان
کد کالا 108324
مشاهده بیشتر
درباره کتاب
«یوکیو میشیما» فقط چهل‌وپنج سال زندگی کرد، اما او را یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان قرن بیستم ژاپن می‌دانند. میشیما در عمر کوتاهش به‌عنوان شاعر، نویسنده، نمایشنامه‌نویس، بازیگر و کارگردان فعالیت کرد و در تمام این عرصه‌ها درخشید. در عرصه‌ی داستان‌نویسی، او را بابت تحلیل‌های روان‌شناختی جذاب و خیره‌کننده، با داستایوسکی و استاندال مقایسه می‌کنند. اما مرگ میشیما حتی از زندگی‌اش نیز تأثیرگذارتر بود: او در سال ۱۹۶۷ وقتی که چهل‌ودو سال داشت به نیروی زمینی ژاپن پیوست و سه سال بعد همراه با چهار نفر دیگر از اعضای گروهی که خودش راه‌اندازی کرده بود، اقدام به کودتا کرد. ‌میشیما و یارانش به یک مرکز فرماندهی رفتند و فرمانده را به صندلی بستند. میشیما به بالکن رفت و برای سایر سربازان سخنرانی کرد، اما آن‌ها او را هو کردند. او نیز به دفتر برگشت و هاراکیری کرد. سپس یکی از اعضای گروه به رسم ژاپنی‌ها سعی کرد سر او را از تنش جدا کند که بعد از چند بار تلاش موفق نشد. ‌‌نفر دیگری به نام موریتا سرش را جدا کرد و خودش نیز هاراکیری را انجام داد و نفر بعدی، سر او را از بدن جدا کرد. نشریه‌ی تایم: «دریانوردی که از چشم دریا افتاد»یک اثر هنری مهم است. رمانی درباره‌ی طغیان علیه قوانین ساختگی دنیای ما برای خلق دنیای دیگری به نام عینیت. «دریانوردی که از چشم دریا افتاد» همان‌طور که از نویسنده‌ی متفاوت و یاغی‌اش انتظار می‌رود، رمانی جریان‌گریز و چندوجهی است. رمانی که هم وجوه عاشقانه‌ی پررنگی دارد، هم در واقع داستان طغیان است. رمان به زندگی زنی زیبا و بیوه و پسر نوجوانش می‌پردازد که در شهری بندری صاحب مغازه‌ای هستند و از فروش اجناس گران‌قیمت روزگار می‌گذرانند. زن با دریانوردی آشنا می‌شود و عشقی بین این دو در می‌گیرد، اما هم‌زمان، پسر نوجوان داستان، «نوبورو» که روحیه‌ای طغیانگرانه و انتقادی نسبت به قوانین دنیای ما دارد، با این موضوع به‌گونه‌ای رفتار می‌کند که سخت تکان‌دهنده است.
بخشی از کتاب
سرش را نزدیک برد و منشأ نور را پیدا کرد. آفتاب شدید تابستان از سمت دریا به داخل اتاق خواب خالی مادرش می‌تابید. فضای زیادی داخل کمد وجود داشت. حتی یک آدم بزرگ هم اگر روی زمین دراز می‌کشید با کمی سختی جا می‌شد. از آن دریچه با دقت به اتاق خواب مادرش نگاه کرد، همه‌ی اشیای داخل اتاق احساسی تازه و نو در «نوبورو» بر می‌انگیخت…
نظرات کاربران
افزودن نظر

هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است