دسته بندی : نمایشنامه

کابوس هنرپیشه (نمایشنامه،تئاتر آنسو)

(نمایشنامه آمریکایی،قرن 20م)
نویسنده: کریستوفر دورنگ
مترجم: شیوا اردوئی
190,000
برای خرید وارد شوید
مشخصات
تعداد صفحات 172
شابک 9786003676480
تاریخ ورود 1400/04/07
نوبت چاپ 2
سال چاپ 1403
وزن (گرم) 160
قیمت پشت جلد 190,000 تومان
کد کالا 104642
مشاهده بیشتر
درباره کتاب
فرانک ریچ؛ منتقد نیویورک‌تایمز درباره‌ی دورانگ گفته است: «فقط یک نویسنده‌ی بااستعداد می‌تواند نمایشنامه‌ای پر از خشم و درعین‌حال کمدی بنویسد. خشمی کنترل‌شده، حتی در سبعانه‌ترین لحظات.» «کابوس هنرپیشه» مجموعه‌آثار کریستوفر دورانگ است که توسط شیوا اردوئی گردآوری و ترجمه شده‌اند. در کنار برخی از این نمایشنامه‌ها یادداشت‌های نویسنده که برای کمک به کارگردان و بازیگر نوشته شده‌اند هم گنجانده شده‌اند و این مجموعه‌نمایشنامه را به اثری جذاب، خواندنی و کاربردی تبدیل کرده‌اند. کریستوفر دورانگ یکی از نمایشنامه‌نویسان مطرح آمریکایی است که بیشتر به خاطر کمدی ابزورد سیاسی-اجتماعی‌اش شناخته می‌شود. کارهای او اغلب به طور انتقادی به مسائل مختلف اجتماعی می پردازد. درحالی‌که استفاده دورانگ از تقلید و انتقاد از بسیاری از نهادهای اجتماعی ممکن است گاهی بیش از حد بدبینانه به نظر برسد. نمایشنامه‌های وی در سراسر آمریکا از جمله در برادوی و خارج از برادوی اجرا شده‌اند. این کتاب که مجموعه‌آثار کریستوفر دورانگ محسوب می‌شود از نمایشنامه‌های «کابوس هنرپیشه»، «ملاقات واندا»، «نینا در صبحگاه»، «مراسم خاکسپاری»، «فیلیس و زنوبیا»، «زنان در زمین بازی»، «نمایش یک‌دقیقه‌ای» و «خواهر ایگناتیوس همه‌چیز را به شما می‌گوید» تشکیل شده است. گردآوری این نمایشنامه‌ها بر عهده‌ی شیوا اردوئی؛ مترجم اثر بوده است.
بخشی از کتاب
در نمایشنامه‌ی «نمایش یک‌دقیقه‌ای» از این مجموعه می‌خوانیم: پاولی: سلام دیو، امروز چطوری؟ دیو: امروز اصلا خودم نیستم. احساس بیخود بودن می‌کنم. تو فکر نمی‌کنی که من بیخودم؟ پاولی: نمی‌دانم. فقط خواستم یه کمی باهات معاشرت کنم. دیو: زنم ترکم کرد. با پدر هشتادساله‌م ازدواج کرد. به من ترجیحش داد. پاولی: وای متأسفم. رستوران خوب این طرف‌ها می‌شناسی؟ خاله هلنم داره می‌آد اینجا. دیو: داشتم به این فکر می‌کردم که برم نسخه‌ی آخر «خروج نهایی» رو پیدا کنم. عنوان درستش اینه؟ تو نداری؟ پاولی: وای، نه. من اصلا کتاب نمی‌خونم. یعنی وقتش رو ندارم. دیو: از وقتی اخراج شده‌م، کلی وقت آزاد دارم. پاولی: جدی؟ نمی‌دونستم اخراج شدی؟ چی شد؟ دیو: من صلاحیتش رو نداشتم. نمی‌دونم چرا استخدامم کردن. پاولی: دقیقا چی‌کار می‌کردی؟ دیو: خب، راستش گفتنش خیلی سخته
نظرات کاربران
افزودن نظر

هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است