دسته بندی : رمان ایرانی

پروانه میشود

(داستان های فارسی،قرن 14)
نویسنده: غزل پورنسایی
280,000
برای خرید وارد شوید
مشخصات
تعداد صفحات 460
شابک 9786226329736
تاریخ ورود 1399/04/07
نوبت چاپ 3
سال چاپ 1402
وزن (گرم) 501
قیمت پشت جلد 280,000 تومان
کد کالا 92005
مشاهده بیشتر
درباره کتاب
کتاب پروانه میشود نوشته غزل پورنسایی است به چاپ انتشارات یوپا. بتی دختری مسیحی است که از کودکی دلبسته‌ی البرز است؛ پسری مسلمان که در همسایگی آن‌ها زندگی می‌کند و از همان دوران بچگی به امید اینکه روزی فوتبالیستی سرشناس شود تمام تلاش خود را به کار بسته بود. البرز و بتی سال‌های زیادی را کنار هم سپری کرده‌اند، دوستانه، با قرارهایی میان خودشان برای ازدواج. اما البرز و توجه‌هاتش، البرز و اخلاقیاتش، بعد از اینکه سری میان سرها درآورد تغییر کرده است، او آن‌چنان که باید برای رابطه‌اش با بتی وقت نمی‌گذارد، رفتارش آن‌طور که پیامبر مسلمانان می‌گوید نیک نیست و از بتی خواسته که خودش را برای تغییر دین آماده کند، چون دوست ندارد زنی مسیحی همسرش باشد! حالا بتی روزهای دشواری را سپری می‌کند، روزهایی پردغدغه با افکار مختلف درباره‌ی دینش، عشقش، تحصیلاتش و آنچه در آینده منتظر اوست.
بخشی از کتاب
بعضی آدم‌ها واسه یه سری چیزا آفریده نشدن، من همیشه بهشون می‌گم زور نزن، توی تیم یه پسری بود اسمش شاهرخ، با پارتیو پولو چه می‌دونم هزار تا کوفتو زهرمار، اومد خودشو جا کرد توی تیم، باباش ازون کله گنده‌های مملکتی بود، خلاصه اومد توی تیمو هی گند زد، هی مربی بهش گفت اینطوری بازی کن، اونطوری بازی کن، هی گند زد، هی خرابکاری کرد، یه روز کلافه شدم، رفتم کشیدمش یه گوشه گفتم فلانی بعضی از آدم‌ها واسه یه سری از چیزها آفریده نشدن، زور نزن، زور می‌زنی از یه ور دیگه‌ات می‌زنه بیرون، گند می‌زنی به همه‌جا، همینی که هستی بمون. لب‌هایم را روی هم فشردم. می‌دانستم منظورش از تک تک جملاتی که بر زبان می‌آورد، من هستم. البرز همچنان ادامه داد: -واسه چیزی که نمی‌تونی خودتو به آبو آتیش نزن، بهش گفتم تو شاید بتونی سر کوچه با دوستات فوتبال بازی کنی، ولی اینجا تو این تیم معروف نمی‌تونی خودتو بکشونی بالا، از این بیشتر نمی‌شی، حالا می‌رسیم به تو، بتی تو هم مثه شاهرخ، زور نزن واسه چیزی که حسابی گند می‌زنی، می‌دونی چرا؟ زل زدم به داشبورت ماشین. البرز بازویم را تکان داد: -می‌دونی چرا بتی؟ سرم را به نشانه‌ی نه تکان دادم و بینی‌ام، را پرصدا بالا کشیدم. -واسه اینکه داری روی یکسری مسائل الکی پافشاری می‌کنی. تو اصلا مگه تا حالا رساله خوندی؟ از کجا می‌دونی حرومه یا نه.
نظرات کاربران
افزودن نظر

هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است