شرح غزلیات حافظ ثروتیان (4جلدی،باقاب)

(شعر فارسی،قرن 8ق،باقاب)
نویسنده: بهروز ثروتیان
2,350,000
برای خرید وارد شوید
مشخصات
تعداد صفحات 2219
شابک 9782000811480
تاریخ ورود 1399/03/20
نوبت چاپ 5
سال چاپ 1400
وزن (گرم) 4082
قیمت پشت جلد 2,350,000 تومان
کد کالا 91087
مشاهده بیشتر
درباره کتاب
شرح غزلیات حافظ از جمله شرح‌های ممتازی است که تاکنون بر غزلیات حافظ نوشته شده و بر اساس متنی علمی- انتقادی بنا نهاده شده است و شارح با صرف عمری دراز از روی دست‌نویس‌های علمی- انتقادی، تصحیح قابل قبولی به دست داده است. او علت گزینش هر کلمه‌ای را -در صورت اختلاف- در تعلیقات آن توضیح داده است. در تصحیح آن متن و اثبات استدلال درستی کلمات آن بیشتر از همه نقد و بررسی دست‌نویس‌های مضبوط در حاشیه حافظ به تصحیح دکتر پرویز ناتل خانلری مورد نظر بوده است. غزل‌های این کتاب بر اساس ترتیب حروف قافیه نظم یافته است. در هر مرحله از شرح غزلی عینا در یک صفحه به صورت مشکول نقل شده و در مرحله‌ی بعدی مطلع غزل ذکر شده و موضوع غزل به صورتی کاملا خلاصه و حتی‌الامکان ساده توضیح شده است تا هر پژوهنده‌ای به آسانی بتواند به تحقیقات موضوعی غزلیات حافظ بپردازد.
بخشی از کتاب
شعر حافظ نیز مانند هر شعر دیگرى بى‌زمان و بى‌مکان است یعنى در همه‌جا و همه‌وقت همچنان است که او مى‌گوید: ساقى به جام عدل بده باده تا گدا غیرت نیاورد که جهان پربلا کند اهل اسلام مى‌گویند خواجه حافظ شیرازى از جهان برادرى و جهان برابرى اسلامى سخن مى‌گوید. مدعیان برخى مکتب‌هاى سیاسی‌ـاقتصادى بر آن باور هستند که شاعر از «راست قسمى» بحث مى‌کند و اعتقاد به تقسیم و توزیع عادلانه دارد و هر دانشجویى که در مکتب و مدرسه علومِ سیاسى درس مى‌خواند قطعا این نظریه را توجیه مى‌کند که غرض از «گدا» مردم تهى‌دست و در نهایت مستضعفان جهان هستند که اگر به حق خود نرسند سرانجام سر به شورش برمى‌دارند و دنیایى را به خاک و خون مى‌کشند. شاید یکى نیز گمان ببرد حافظ خویشتن خویش را مى‌گوید که در محفل و مجلس دربارى نشسته است و باده شراب به عدل مى‌طلبد، این‌جاست که نقد آغاز مى‌شود و دیگرى مدّعى مى‌شود که حافظ شراب نمى‌خورده است زیرا خود مى‌فرماید من از دیوانگان عشقم و مَىِ انگورى نمى‌خورم : اى که دایم به خویش مغرورى گر تو را عشق نیست معذورى گِرد دیوانگان عشق مگرد که به عقل عقیله مشهورى مستى عشق نیست در سر تو رَوْ که تو مستِ آب انگورى روى زرد است و آه دردآلود عاشقان را دواى رنجورى بگذر از نام و ننگ خود حافظ ساغر مى طلب که مخمورى این کلیت از ویژگى‌هاى هر شعرى است و سخنى که در پرده نازک خیال پوشیده و با وزش عاطفه به آهنگ احساس مى‌رقصد طبعا خیال‌خیز و گمان‌انگیز است : یکى است ترکى و تازى درین معامله حافظ حدیث عشق بیان کن بدان زبان که تو دانى
نظرات کاربران
افزودن نظر

هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است