کالیپسو(داستان کوتاه خارجی-1)

(داستانهای کوتاه آمریکایی،قرن 20م)
نویسنده: دیوید سداریس
180,000
برای خرید وارد شوید
مشخصات
تعداد صفحات 229
شابک 9786229993637
تاریخ ورود 1398/04/03
نوبت چاپ 3
سال چاپ 1402
وزن (گرم) 202
قیمت پشت جلد 180,000 تومان
کد کالا 79145
مشاهده بیشتر
درباره کتاب
«کالیپسو» مجموعه‌ای است از تکنگاری‌های داستانی دیوید سداریس، نویسنده‌ی محبوب ایرانی‌ها. کتاب به‌قدری داستانی است که سخت می‌توان آن را مجموعه داستان به حساب نیاورد، اما در واقع بیش از آنکه داستان باشد، شاید باید آن را مجموعه‌روایتی واقعی از اوضاع و احوال و زندگی نویسنده‌اش به حساب آورد. سداریس در این کتاب، به جنبه‌های مختلف زندگی خودش می‌پردازد. از مسایل اجتماعی جامعه‌ی آمریکا و شکل روابطی که آدم‌ها با همدیگر دارند تا اعضای خانواده‌اش و سایر مسایلی که با آن‌ها درگیر است. به‌هرحال «کالیپسو» چه مجموعه‌داستان محسوب شود چه ناداستان و چه روایت غیرداستانی، به‌قدری استادانه نوشته شده که می‌تواند برای علاقه‌مندان به نوشتن تک‌نگاری یا داستان کوتاه، یک کلاس درس بسیار مفید قلمداد شود. تا جایی که نشریه‌ی گاردین می‌نویسد: «بیتردید دیوید سداریس سلطان طنز است… کالیپسو هم خنده‌دارتر و هم دردناک‌تر از تمام نوشته‌های دیگر اوست.» کالیپسو یکی از پرفروش‌ترین آثار طنز ۲۰۱۸ در آمریکا بوده است. این کتاب مدت کمی بعد از انتشار، در جایزه‌ی گودریدز با فاصله‌ی کمی از رتبه‌ی نخست، جایگاه دوم را به دست آورد.
بخشی از کتاب
عمل زورچپان کردن اقلام بیش‌تر به شما «فروشِ ‌به‌عُنف» نام دارد و یکی از آن پدیده‌هایی است که وقتی متوجهش می‌شوی، دیگر نمی‌توانی متوجهش نشوی. چند سال قبل در فرودگاه باتون‌رُژ یک قهوه سفارش دادم. آقای جوان پشت کانتر پرسید: «همراهش یه شیرینی هم میل دارید؟» گفتم: «خب من خجالت نکشیدم قهوه‌م رو سفارش بدم. پس حالا چی باعث می‌شه فکر کنید اگه مثلا یه شیرینی پنجه‌خرسی دلم بخواد، روم نشه به‌تون بگم؟» دوست‌مان شانه‌ای جنباند. «شیرینی دانمارکی هم داریم.» این بار دیگر از کوره در رفتم. «حالا که بیش‌تر فکر می‌کنم… می‌بینم اصلا قهوه هم نمی‌خوام.» بعد رفتم چند غرفه آن طرف‌تر به فروشگاه دانکین دونات و گفتم: «من هیچی میل ندارم غیر از قهوه. فقط قهوه. ختم کلام.» خانم پشت کانتر دست به سینه شد. «یعنی بدون فنجون؟» «ای بابا، معلومه که فنجون می‌خوام خواهرِ من.» «یعنی… بدون شیر؟» همیشه وقتی می‌خواهم با رفتارم چیزی را حالیِ طرف مقابل کنم همین اتفاق می‌افتد. بهش گفتم: «شیر هم بزنید لطفا. یعنی یه مقدار قهوه داخل یه فنجون، یه خرده هم شیر توش. ولی فقط همین.» اما بعدش پروازم دو ساعت تأخیر خورد و مجبور شدم دست‌از پا درازتر برگردم و درخواست کلوچه کنم. خانمی که شیفت را از خانم قبلی تحویل گرفته بود پرسید: «همراه کلوچه‌تون قهوه یا سودا هم میل دارین؟»
نظرات کاربران
افزودن نظر

هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است