دسته بندی : رمان خارجی

از اعماق تاریکی

(داستانهای آمریکایی،قرن 21م،برنده جایزه printz honor book و ...)
نویسنده: اشلی هوپ پرز
مترجم: پریسا رشیدی
576,000
برای خرید وارد شوید
مشخصات
تعداد صفحات 352
شابک 9786009454396
تاریخ ورود 1397/04/27
نوبت چاپ 3
سال چاپ 1404
وزن (گرم) 366
قیمت پشت جلد 576,000 تومان
کد کالا 66262
مشاهده بیشتر
درباره کتاب
· فینالیست جایزه‌ی آملیا الیزابت والدن، سال 2016 · بهترین کتاب سال نشریه‌ی کرکوس ریویوز · بهترین کتاب سال نشریه‌ی اسکول لایبرری ژورنال · برنده‌ی جایزه‌ی توماس ریورا، سال 2016 · نامزد جایزه‌ی مایکل ال پرینتز، سال 2016 · نامزد جایزه‌ی لینکلن رمان از اعماق تاریکی نوشته‌ی خانم اشلی هوپ پرلز است که معمولا داستان‌هایش برنده‌ی جایزه می‌شوند و این کتاب هم جدا از سایر جوایزی که برده، توانسته جایزه‌ی بهترین کتاب سال 2016 در ادبیات را از آن خود بکند. رمان با نگاهی به انفجار مدرسه‌ی نیولاندن که در سال 1937 در آمریکا بر اثر نشت گاز اتفاق افتاد و تعداد زیادی دانش‌آموز و معلم را کشت نوشته شده و روایت عشقی ممنوع در روزهایی است که تبعیض نژادی به‌شدت دیده می‌شود. رمان از اعماق تاریکی، گستره‌ای از طبیعت انسانی را ارائه می‌دهد؛ از مهربانی و عشق گرفته تا اعمال خشونت جنسی و نژادی و این کار را با نمایش ترس، امید، عشق و اهمیت خاطرات تشدید می‌کند. برخلاف پس‌زمینه‌ی داستان که یک رویداد تاریخی واقعی را نشان می‌دهد، نویسنده در این کتاب، بسیاری از جنبه‌های حذف‎شده‎ی تاریخ ایالات متحده را برای مخاطب بازگو می‌کند. نویسنده در یادداشت این کتاب اشاره کرده که تمام وقایع کتاب برگرفته از اتفاقات ایالت تگزاس در طول دهه‌ی ‎ 1930 است؛ وقایع تلخی مثل نژادپرستی، سواستفاده جنسی و خشونت علیه اقلیت‌ها. او معتقد است این کتاب در کنار تجربیات درخشانی که برایش به ارمغان آورده داستان‌هایی را بیان کرده که شاید همیشه پنهان بوده‌اند و معتقد است تلاش کرده تا اندوه، دل‌شکستگی، ناامیدی و نادیده انگاشته‌شدن شخصیت‌هایش را با توجه عمیق به مهربانی و ارتباطی که باهم دارند متعادل کند.
بخشی از کتاب
از فاصله‌ی خیلی دور، انگار صدها سوسک دور یک گوی نورانی جمع شده‌اند. جلوتر که می‌رویم می‌بینیم آن سوسک‌ها به یک‌سری ماشین و وانت و آمبولانس تبدیل می‌شوند و آن گوی نورانی به چندین نور متفاوت تقسیم می‌شود: چراغ‌های کار، مُنور‌های هوایی که آسمان شب را روشن می‌کنند، نور چراغ‌قوه‌ها و نورافکن‌های استادیوم فوتبالی که در همان نزدیکی‌هاست. چقدر مرد و چقدر خاک و چقدر چادر خواب. هزاران تماشاچی دور هم جمع شده‌اند و گردن‌هایشان را به این‌طرف و آن‌طرف می‌چرخانند تا صحنه را بهتر ببینند. اما اینجا نه سیرک است و نه زمین مسابقه‌ی اسب‌سواری کابوی‌ها. درون آن نور گنبدی‌شکل بزرگ، مردان در‌حال سینه‌خیزرفتن به مدرسه‌ای هستند که کاملا نابود شده. آنها آوارها را کنار می‌زنند و به دنبال بازماندگان می‌گردند. اکثرا به دنبال بچه‌هایشان می‌گردند که متأسفانه فقط موفق می‌شوند جسدشان را پیدا کنند؛ آن ‌هم تکه‌هایی از اجساد. آنها آن تکه‌ها را درون سبدهای هلو جمع و دست‌به‌دست‌ می‌کنند. برای هیچ‌کس مهم نیست که دستکش‌ها و پوست دستشان پاره شده. هیچ‌کس از بوی بد حرفی نمی‌زند...
نظرات کاربران
افزودن نظر

هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است