همه ی آن چه که بود و 3 نمایشنامه ی دیگر
(نمایشنامه سوئدی،قرن 14م)درباره کتاب
لارش نورن متولد 1944 در هفتادوسه سالگی در خلاقترین دوران زندگی هنری خویش به سر میبرد. گرچه او در ایران هنوز چهرهی ناشناختهایست. اما نام او در عالم تئأتر در کنار بزرگانی چون اگوست استریندبرگ، هنریک ایسن و یون فوسه مطرح است. نمایشنامههای این کتاب از آخرین آثار او و از مجموعهی ترمینال به فارسی برگردانده شده است. تم اصلی این آثار مرگ است. درونمایهای که به نظر میرسد دغدغهی اصلی نمایشنامهنویس در طول ده سال نگارش این آثار بوده است.
همهی آنچه که بود، نماز میت، سایهسانان و از نور عناوین نمایشنامههای جاگرفته در این اثر است.
نمایشنامه نخست که عنوان کتاب نیز از آن برگرفته شده، از گفتوگوی زن و مردی آغاز میشود که برای گرفتن تصمیمی دشوار مردد هستند. زن بچهای را در رحم خود حمل میکند و بین اینکه بچه را نگه دارد یا نه جدالی درونی دارد و مرد منتظر است تا او تصمیم نهایی را بگیرد...
همهی آنچه که بود، نماز میت، سایهسانان و از نور عناوین نمایشنامههای جاگرفته در این اثر است.
نمایشنامه نخست که عنوان کتاب نیز از آن برگرفته شده، از گفتوگوی زن و مردی آغاز میشود که برای گرفتن تصمیمی دشوار مردد هستند. زن بچهای را در رحم خود حمل میکند و بین اینکه بچه را نگه دارد یا نه جدالی درونی دارد و مرد منتظر است تا او تصمیم نهایی را بگیرد...
بخشی از کتاب
مرد: تو خودت میخواستی. تو خودت بچه میخواستی، تو میخواستی بچهداشته باشی.
زن: آره.
مرد: دوستداشتی از من بچه بیاری.
زن: آره.
مرد: هردومون میخواستیم... هردومون دوست داشتیم.
زن: میدونم.
مرد: حالا هم بچه داری!
[سکوت]
مرد: یادته؟ اون لحظه یادته؟ اون شب یادته؟
زن: [آهسته] آره.
مرد: هردومون میدونستیم که میخوایم بچهدار بشیم. چه لحظه قشنگی بود!
زن: همه چی یادمه من. دقیقه به دقیقهش یادمه من.
... مرد: خیلی آروم بودی...
[سکوت]
مرد: و حالا...
زن: این مال قبل از...
مرد: فقط دو ماه ازش گذشته.
زن: این مال قبل از به هم ریختنمه. قبل از اینه که نگرانیهام شروع بشن. این مال اون موقعست.
مرد: هوم... چی میشه گفت؟ چی بگم! فقط یک چیز بذار بهت بگم هر کاری بکنی من پاش میایستم.
زن: آره.
مرد: دوستداشتی از من بچه بیاری.
زن: آره.
مرد: هردومون میخواستیم... هردومون دوست داشتیم.
زن: میدونم.
مرد: حالا هم بچه داری!
[سکوت]
مرد: یادته؟ اون لحظه یادته؟ اون شب یادته؟
زن: [آهسته] آره.
مرد: هردومون میدونستیم که میخوایم بچهدار بشیم. چه لحظه قشنگی بود!
زن: همه چی یادمه من. دقیقه به دقیقهش یادمه من.
... مرد: خیلی آروم بودی...
[سکوت]
مرد: و حالا...
زن: این مال قبل از...
مرد: فقط دو ماه ازش گذشته.
زن: این مال قبل از به هم ریختنمه. قبل از اینه که نگرانیهام شروع بشن. این مال اون موقعست.
مرد: هوم... چی میشه گفت؟ چی بگم! فقط یک چیز بذار بهت بگم هر کاری بکنی من پاش میایستم.
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر