وارن سیزدهم و چشم سوم
(داستانهای کودکان انگلیسی،قرن 21م،تصویرگر:ویل استیل)
موجود
ناشر | ابوعطا |
---|---|
مولف | تانیا دل ریو |
مترجم | طاهره جولانی |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
تعداد صفحات | 320 |
شابک | 9789641702757 |
تاریخ ورود | 1396/02/31 |
نوبت چاپ | 1 |
سال چاپ | 1396 |
وزن (گرم) | 264 |
کد کالا | 57573 |
قیمت پشت جلد | 3,200,000﷼ |
قیمت برای شما
3,200,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
وارن، تنها خدمهی هتل خانوادگیشان است. بهنظر میرسد این هتل که ساختمانی بلند با راهروهای پیچدرپیچ و رازآلود است، محل پنهانشدن گنجی به نام چشم سوم است. اما وارن برای پیداکردن این گنج ابتدا باید معماهایی را حل کند؛ موجود عجیبوغریبی که در موتورخانه پنهان شده، چیست؟ دختری که شبیه اشباح است و حولوحوش مارپیچ ماز در باغچه میپلکد، کیست؟ و چرا تنها مهمان هتل سرتاپا باندپیچی شده است؟ این کتاب، با معماهای بسیار و کدهای رمزآلود و اختراعات عجیبوغریب و صدها تصویر مختلف، خوانندگان تمام گروههای سنی را مجذوب و سردرگم خواهد کرد.
بخشی از کتاب
وارن حتی به تابلو نزدیکتر شد و متوجه شد که بوم نقاشی شکلی از معماری هتل دارد. باز هم نزدیکتر رفت، تقریبا دماغش چسبیده بود به بوم. درست همانجا که طرح و نقشهی اصلی هتل کشیده شده بود، تصویر یک چشم بود! این دیگر اتفاقی نبود. پتولا با تعجب گفت:
«تمام افسانهها درست بودن! اون چشم واقعا یه جایی تو هتل پنهان شده!»
وارن پرسید: «ولی کجا؟»
او تقریبا همهجای این ساختمان را میشناخت اما نمیدانست «چشم» کجاست و از روی نقشهی اصلی هم نمیتوانست جایش را تشخیص دهد. پتولا با اشاره به قلب کوچکی که در مرکز اتاقی کنار چشم بود، گفت: «وقت نداریم. مهمونا دارن همه جا رو به هم میریزن. دیر یا زود بالاخره یکیشون اونو پیدا میکنه!»
پتولا پرسید: «واژهی رمزی اون یادداشت رو به یاد داری؟» بعد شروع کرد به خواندن بخشهایی از آن که حفظ کرده بود:
«وقتی قلب وارن ....»
وارن گفت: «اون چشم باید کنار قلب وارن پنهان شده باشه.»
آنها به حل معما نزدیک شده بودند. قلب وارن کجای این هتل است؟
وارن با اشاره به خطوط کج و معوج گفت: «اون یکی شکل چیه؟ شبیه یه ستاره است.»
پتولا گفت: «انگار یه کلّه است؟ انگار نقاش اشتباهی چیزی کشیده و خواسته که پنهانش کنه.»
وارن اینطور فکر نمیکرد. نقاشی با تمام جزئیات به تصویر کشیده شده بود. اجدادش برایش سرنخی روشن و واضح گذاشته بودند. اگر کلهی جواهری، چیزی بود، هم معنایی داشت.
اما چه معنایی؟
«تمام افسانهها درست بودن! اون چشم واقعا یه جایی تو هتل پنهان شده!»
وارن پرسید: «ولی کجا؟»
او تقریبا همهجای این ساختمان را میشناخت اما نمیدانست «چشم» کجاست و از روی نقشهی اصلی هم نمیتوانست جایش را تشخیص دهد. پتولا با اشاره به قلب کوچکی که در مرکز اتاقی کنار چشم بود، گفت: «وقت نداریم. مهمونا دارن همه جا رو به هم میریزن. دیر یا زود بالاخره یکیشون اونو پیدا میکنه!»
پتولا پرسید: «واژهی رمزی اون یادداشت رو به یاد داری؟» بعد شروع کرد به خواندن بخشهایی از آن که حفظ کرده بود:
«وقتی قلب وارن ....»
وارن گفت: «اون چشم باید کنار قلب وارن پنهان شده باشه.»
آنها به حل معما نزدیک شده بودند. قلب وارن کجای این هتل است؟
وارن با اشاره به خطوط کج و معوج گفت: «اون یکی شکل چیه؟ شبیه یه ستاره است.»
پتولا گفت: «انگار یه کلّه است؟ انگار نقاش اشتباهی چیزی کشیده و خواسته که پنهانش کنه.»
وارن اینطور فکر نمیکرد. نقاشی با تمام جزئیات به تصویر کشیده شده بود. اجدادش برایش سرنخی روشن و واضح گذاشته بودند. اگر کلهی جواهری، چیزی بود، هم معنایی داشت.
اما چه معنایی؟
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر