کتاب دزد
(داستانهای استرالیایی،قرن 20م)
موجود
ناشر | نگاه |
---|---|
مولف | مارکوس زوساک |
مترجم | مرضیه خسروی |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
تعداد صفحات | 575 |
شابک | 9786003760066 |
تاریخ ورود | 1395/03/12 |
نوبت چاپ | 12 |
سال چاپ | 1402 |
وزن (گرم) | 541 |
کد کالا | 50562 |
قیمت پشت جلد | 2,850,000﷼ |
قیمت برای شما
2,850,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
کتاب دزد، داستانی شگفتآور از جنگ است. جنگی که بنیان خانواده را از جا میکند. و جز ویرانی و خرابی چیزی بهجا نمیگذارد. در این بین دختری دلبسته به کتابها دنیایی زیبای خودش را خلق میکند.
در این کتاب جنگ مسئلهی اصلی نیست، بلکه تنها دستاویزی برای نشاندادنِ اوضاع نابهسامان دختر است؛ دختری که در شرایطی بسیار سخت و درگیرودار آشفتگیهای ناشی از جنگ، میکوشد سهم خود را از خوشی دریافت کند و زندگی را تاآنجاکه برایش مقدور است لمس کند.
در این کتاب جنگ مسئلهی اصلی نیست، بلکه تنها دستاویزی برای نشاندادنِ اوضاع نابهسامان دختر است؛ دختری که در شرایطی بسیار سخت و درگیرودار آشفتگیهای ناشی از جنگ، میکوشد سهم خود را از خوشی دریافت کند و زندگی را تاآنجاکه برایش مقدور است لمس کند.
بخشی از کتاب
ابتدا رنگها
سپس آدمها.
معمولا وقایع را اینگونه میبینم
یا بهتر بگویم سعی میکنم اینگونه ببینم.
اینجا یک حقیقت کوچک وجود دارد
خواهید مُرد.
صادقانه تلاش میکنم در مورد این موضوع با شادمانی حرف بزنم، اما بهرغم تلاشم اغلب آدمها از باور من هراس دارند. لطفا به من اعتماد داشته باشید، بدون شک من هم میتوانم خوشرو باشم. میتوانم دلنشین باشم. دوستداشتنی، یا چیزهایی از این دست. فقط از من نخواهید خوب باشم. خوب بودن هیچ نسبتی با من ندارد.
عکسالمعل نسبت به حقیقتی که قبلا گفته شد
آیا این موضوع نگرانتان میکند؟
التماس میکنم، نترسید.
دستکم انصاف دارم.
اوه هنوز به همدیگر معرفی نشدهایم.
باید یک شروع درست و حسابی داشته باشیم.
چقدر من بینزاکتم.
میتوانم خودم را کاملا معرفی کنم اما واقعا نیازی به این کار نیست. در هر حال در گیرودار اتفاقات متنوعی که روی خواهد داد، خیلی خوب و خیلی زود مرا خواهید شناخت. فقط کافی است بگویم روزی، تا آنجا که بتوانم با مهربانی تمام برابرتان خواهم ایستاد. روحتان در آغوش من خواهد بود و مثل رنگی روی شانهام جای خواهد گرفت. شما را به آرامی به دوردستها خواهم برد.
در آن لحظه شما آنجا درازکشیدهاید(به ندرت پیدا میشوند افرادی که وقتی سراغشان میروم سر پا ایستاده باشند.)گرفتار قالب جسمتان خواهید بود.شاید در آن دم آخر متوجه شوید و فریادی کوتاه هوا را بشکافد. از آن پس تنها صدایی که خواهم شنید صدای نفسهایم و صدای رایحه، و صدای قدمهایم خواهد بود.
سپس آدمها.
معمولا وقایع را اینگونه میبینم
یا بهتر بگویم سعی میکنم اینگونه ببینم.
اینجا یک حقیقت کوچک وجود دارد
خواهید مُرد.
صادقانه تلاش میکنم در مورد این موضوع با شادمانی حرف بزنم، اما بهرغم تلاشم اغلب آدمها از باور من هراس دارند. لطفا به من اعتماد داشته باشید، بدون شک من هم میتوانم خوشرو باشم. میتوانم دلنشین باشم. دوستداشتنی، یا چیزهایی از این دست. فقط از من نخواهید خوب باشم. خوب بودن هیچ نسبتی با من ندارد.
عکسالمعل نسبت به حقیقتی که قبلا گفته شد
آیا این موضوع نگرانتان میکند؟
التماس میکنم، نترسید.
دستکم انصاف دارم.
اوه هنوز به همدیگر معرفی نشدهایم.
باید یک شروع درست و حسابی داشته باشیم.
چقدر من بینزاکتم.
میتوانم خودم را کاملا معرفی کنم اما واقعا نیازی به این کار نیست. در هر حال در گیرودار اتفاقات متنوعی که روی خواهد داد، خیلی خوب و خیلی زود مرا خواهید شناخت. فقط کافی است بگویم روزی، تا آنجا که بتوانم با مهربانی تمام برابرتان خواهم ایستاد. روحتان در آغوش من خواهد بود و مثل رنگی روی شانهام جای خواهد گرفت. شما را به آرامی به دوردستها خواهم برد.
در آن لحظه شما آنجا درازکشیدهاید(به ندرت پیدا میشوند افرادی که وقتی سراغشان میروم سر پا ایستاده باشند.)گرفتار قالب جسمتان خواهید بود.شاید در آن دم آخر متوجه شوید و فریادی کوتاه هوا را بشکافد. از آن پس تنها صدایی که خواهم شنید صدای نفسهایم و صدای رایحه، و صدای قدمهایم خواهد بود.
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر