دست نوشته ها (کتاب بوف)
(داستان های فارسی،قرن 14)
موجود
ناشر | نیماژ |
---|---|
مولف | فرهاد کشوری |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
تعداد صفحات | 144 |
شابک | 9786003670594 |
تاریخ ورود | 1393/12/17 |
نوبت چاپ | 2 |
سال چاپ | 1397 |
وزن (گرم) | 131 |
کد کالا | 42636 |
قیمت پشت جلد | 800,000﷼ |
قیمت برای شما
800,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
رمان دستنوشتهها براساس دو ساخت بنا شده است؛ یکی از ساختها پنهان است. در این ساخت که به حوزهی کار قاتل و انگیزههای قتل مربوط است جز ارجاعات اندکی که گفته شده است چیز بیشتری دستگیرمان نمیشود و ساخت دیگر که روشن است و کلیت مکتوبِ رمان را شامل میشود؛ شاهد قتلی که تمام تلاشش این است که از دست قاتلی که در پی پاککردن ردپایش همهجا در تعقیب اوست، دامان خود را برهاند و چون در این کار توفیق نمییابد …
ساخت پنهان یا تاریک داستان زمینهای گستردهتر از فضای رمان دارد؛ گسترهای که پیش از آغاز کتاب، در عمق تاریخ و فهم تاریخی شخصیت اصلی رمان (و به مدد او خوانندهی رمان )وجود دارد و در طول رمان و پس از پایان کتاب نیز در ذهن خوانندهاش هر لحظه تکرار و پژواک میشود.
«دستنوشتهها» نام داستانی از نویسندهی ایرانی، فرهاد کشوری است. مردی که با شاخه گلی درحال رفتن به خانهی نامزدش است در راه با حادثهای جنایی برخورد میکند. وقتی بعد از ماجرا به خانه همسرش میرسد. متوجه می شود که فردی که به قتل رسیده، نویسندهای است که با خانوادهی همسرش هم نسبتی دارد و... .
فرهاد کشوری متولد سال ۱۳۲۸ است. از این داستاننویس پیشتر کتابهای «سرود مردگان»، «بچه آهوی شجاع»، «بوی خوش آویشن»، «شب طولانی موسی»، «دایرهها»، «گره کور»، «کی ما را داد به باخت» و «آخرین سفر زرتشت» منتشر شده است.
ساخت پنهان یا تاریک داستان زمینهای گستردهتر از فضای رمان دارد؛ گسترهای که پیش از آغاز کتاب، در عمق تاریخ و فهم تاریخی شخصیت اصلی رمان (و به مدد او خوانندهی رمان )وجود دارد و در طول رمان و پس از پایان کتاب نیز در ذهن خوانندهاش هر لحظه تکرار و پژواک میشود.
«دستنوشتهها» نام داستانی از نویسندهی ایرانی، فرهاد کشوری است. مردی که با شاخه گلی درحال رفتن به خانهی نامزدش است در راه با حادثهای جنایی برخورد میکند. وقتی بعد از ماجرا به خانه همسرش میرسد. متوجه می شود که فردی که به قتل رسیده، نویسندهای است که با خانوادهی همسرش هم نسبتی دارد و... .
فرهاد کشوری متولد سال ۱۳۲۸ است. از این داستاننویس پیشتر کتابهای «سرود مردگان»، «بچه آهوی شجاع»، «بوی خوش آویشن»، «شب طولانی موسی»، «دایرهها»، «گره کور»، «کی ما را داد به باخت» و «آخرین سفر زرتشت» منتشر شده است.
بخشی از کتاب
به دو طرف کوچهی خالی در آن شب بهاری نگاه کردم. صدای پایی شنیدم. کسی از خانهی نیمهساز تاریک بیرون دوید، تا من را زیر چراغ توی کوچه دید، ایستاد. توی تاریکی بود و چهرهاش را نمیدیدم. مانده بودم چه بکنم. به راهم ادامه بدهم یا برگردم. شبح تیره از بلاتکلیفی درم آورد. توی تاریکی راه افتاد و بهطرفم آمد. نمیدانستم باید در این موقعیت چه بکنم. سه چهار قدم نیامده، پیش از آنکه به روشنایی برسد، توی نیمهی تاریک حیاط ایستاد. اگر هفت هشت قدم جلوتر میآمد، در روشنایی چراغ کوچه میتوانستم چهرهاش را ببینم. کی بود؟ چرا هول ورش داشته بود؟ در آن خانه چه..؟ رو به من ایستاده بود و حتما نگاهام میکرد. اصلا چرا من همانجا ایستاده بودم؟ خودم هم نمیدانستم چرا همانطور هاجوواج کنج دیوار حیاط آن خانه ایستاده بودم. حدود هفت هشت ثانیهای همانجا ماند. بعد رفت و پا به کوچه گذاشت. در لحظهی چرخیدن بهطرف بالای کوچه هم نیمرخ صورتش را ندیدم. حس خوبی نداشتم. چرا با دیدنم جا خورده بود؟ با عجله در طول کوچه رفت و دور شد. از زیر چراغ کوچه گذشت. مرد قویهیکل چهارشانهی نسبتا قدبلندی بود. کتوشلوار قهوهایرنگی به تن داشت و موهایش پرپشت بود. در هفتاد هشتاد متریام رفت توی فضای نیمهتاریک کوچه و سوار پیکان سفیدی شد. پیکان از جا کنده شد و پشت به من بهسرعت رفت، از کوچه بیرون زد و توی خیابان پیچید. به شبح تیرهی ساختمان نیمهساز نگاه کردم: «چرا از دیدنم جا خورده بود؟»
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر