جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

میزانسن: سست عفاف

میزانسن: سست عفاف

 

«سست عفاف» نمایشنامه‌ای است نوشته‌ی نوئل کاورد. سِر نوئل کاورد نمایشنامه‌نویس، آهنگ‌ساز، کارگردان، هنرپیشه و خواننده‌ی انگلیسی در سال 1899 در حومه‌ی لندن به دنیا آمد. پدرش، آرتور سیبن کاورد، فروشنده‌ی پیانو و مادرش، وایولت اگنس، دخترِ دریاسالار نیروی دریایی سلطنتی بود. کاورد دومین پسر خانواده به لحاظ هوش و ذکاوت و نیز رفتار پُر تکلف و طرز لباس پوشیدن از شهرت بسیاری برخوردار بود.

نوئل کاورد بیش از پنجاه عنوان نمایشنامه منتشر کرده است که بسیاری از آن‌ها سالیان دراز روی صحنه‌ی نمایش باقی ماندند. برخی از نمایشنامه‌های او چون «تب یونجه»، «زندگی‌های خصوصی»، «طرحی برای زندگی»، «خنده‌ی امروز و روح سرخوش» جزء نمایش‌های پُر تکرار و پُر بیننده‌ی سالن‌های نمایش بودند. کاورد علاوه‌بر نمایشنامه، صدها آهنگ، چندین نمایش موزیکال، چندین فیلمنامه، چند جلد کتاب شعر و داستان کوتاه، یک رمان بلند و یک خودزندگی‌نامه‌ی سه جلدی را نیز در کارنامه‌ی فعالیت‌های ادبی‌اش دارد. همچنین این نویسنده‌ی مشهور در شش دهه از زندگی‌اش در نمایش‌ها و فیلم‌های متعددی ــ به قلم خودش و دیگران ــ به ایفای نقش پرداخت.

کاورد در سال 1943، جایزه‌ی افتخاری فرهنگستان را برای کارگردانی فیلم جنگی «جایی که خدمت می‌کنیم» به دست آورد و در سال 1970، به دریافت نشان ادب و هنر (شوالیه) نائل شد. سپس به عضویت جامعه‌ی سلطنتی ادبیات درآمد و مدتی بعد جایزه‌ی تونی را برای یک عمر فعالیت در عرصه‌ی هنر و ادبیات دریافت کرد. در سال 1972، مدرک دکترای افتخاری دانشگاه ساسکس به او اعطاء شد.

نمایشنامه‌ها و آهنگ‌های کاورد در دهه‌های 1960 و 1970 به‌شدت مورد استقبال قرار گرفت و سبک نوشتارش بر فرهنگ عامه‌ی مردم تأثیر بسزایی گذاشت. در سال 2006، سالن نمایش البری لندن را به یاد سالن نمایش نوئل کاورد نام‌گذاری کردند.

در اواخر دهه‌ی 1960، کاورد دچار تصلب شرایین شد و رفته‌رفته حافظه‌اش را هم از دست داد. او در سال 1973، در خانه‌اش، در جامائیکا بر اثر ایست قلبی درگذشت و سه روز بعد در فایرلی هیل، در زمینی مشرف به ساحل شمالی این جزیره دفن شد.

در سال 2005، دن ربلاتو، نمایشنامه‌نویس و پژوهشگر انگلیسی، آثار کاورد را به سه بخش اولیه، میانی و جدید تقسیم کرد.

از دیدگاه ربلاتو نمایشنامه‌های «تب یونجه»، «سست ‌عفاف»، و «زندگی‌های خصوصی» از نمایش‌های دوران اولیه کاورد هستند. بهترین نمایشنامه‌های دوران میانی او در اواخر دهه‌ی 1930 و 1940 عبارت‌اند از: خنده‌ی امروز، این نسل خوشبخت و روح سرخوش که دارای ساختار سنتی هستند، اما از نظر محتوی کمتر تابع عرف و سنت محسوب می‌شوند.

کاورد در دهه‌ی 1930، پس از کسب موفقیت‌های بسیار در عرصه‌ی نمایشنامه‌نویسی سعی کرد قالب‌های جدید نمایشی را نیز تجربه کند. نمایش حماسی ـ تاریخی «دسته‌ی اسب‌سواران» با هنرپیشه‌های زیاد و نیز مجموعه‌ی ده نمایش کوتاه باعنوان امشب ساعت 8:30 تماشاگران بسیاری را به خود جلب کردند، اما اجرای مجدد آن‌ها به علت هزینه‌های بالا و نیاز به امکانات پیچیده در صحنه‌ی نمایش دشوار است.

نمایشنامه‌های اواخر دهه‌ی 1940 و اوایل دهه‌ی 1950 کاورد نشان‌دهنده‌ی افت استعداد نمایشی اوست. به قول مورلی: «حقیقت این است که علی‌رغم تحولات بسیاری که در دنیای سیاست و جهان نمایش در آن روزگار رخ داد، کاورد ــ این اسطوره‌ی دوران آــ تفاوت چندانی نکرده بود.»

البته آخرین اثر او «سه‌گانه‌ی اتاقی با سه کلید» مورد استقبال گسترده‌ای قرار گرفت. اما به‌طور خلاصه می‌توان گفت برخی از موفق‌ترین نمایشنامه‌های او، از 1925 تا 1940، «تب یونجه»، «زندگی‌های خصوصی»، «طرحی برای زندگی»، «خنده‌ی امروز» و «روح سرخوش» هستند.

کاورد در عنفوان جوانی نمایشنامه‌ی سست عفاف را در سه پرده به رشته‌ی تحریر درآورد. این نمایشنامه اولین‌بار، در سال 1925، در نیویورک روی صحنه رفت و سپس در سال 1926، در لندن به اجرا درآمد و مدتی روی صحنه باقی ماند. همچنین دو اقتباس سینمایی از این نمایشنامه انجام شده است؛ ابتدا در سال 1928، فیلمی صامت با کارگردانی آلفرد هیچکاک ساخته شد و دومین‌بار نیز استفان الیوت در سال 2008 موضوع این نمایشنامه را دستمایه ساختن فیلمی دیگر کرد.

سست عفاف داستان عشق‌های گذرا و هیجان‌زده است. ماجرای عشق اشراف‌زاده‌ای انگلیسی با بیوه‌ای امریکایی و زیبا. جان طی سفری به اروپا با لاریتا آشنا می‌شود و با او پیمان زناشویی می‌بندد. لاریتا و جان به انگلستان می‌روند تا زندگی مشترکشان را در عمارت خانواده‌ی ویتاکر آغاز کنند، اما حضور و زندگی در این خانه چندان هم ساده و بی‌دردسر نیست. این نمایشنامه نقدهای مثبت و منفی بسیاری را از آن خود کرده است.

قسمتی از نمایشنامه‌ی سست عفاف نوشته‌ی نوئل کاورد:

خانم ویتاکر: چرا نمی‌ری تنیس تماشا کنی، لاریتا؟

لاریتا: هیجانش اون‌قدر زیاده که اعصابِ من نمی‌کشه.

خانم ویتاکر: (رو به پنجره) امیدوارم ته‌سیگارها رو روی ایوون نندازی؛ کثیف‌کاری می‌شه. (ته‌سیگار را برمی‌دارد و به داخل باغ پرت می‌کند.)

لاریتا: شرمنده.

خانم ویتاکر: دوست داری یه روز به این قشنگی توی خونه دراز بکشی؟

لاریتا: بیرون خیلی سرده.

خانم ویتاکر: برو زیر آفتاب خب.

لاریتا: زیر آفتاب بشینم. سردرد می‌گیرم.

خانم ویتاکر: نمی‌دونم چرا با بقیه تنیس بازی نمی‌کنی.

لاریتا: درست‌وحسابی بلد نیستم، همه رو کفری می‌کنم.

خانم ویتاکر: تمرین کنی، زود پیشرفت می‌کنی.

لاریتا: فکر نمی‌کنم هدفی که دارم این وسیله رو توجیه کنه.

خانم ویتاکر: ماریون رو ندیدی؟

لاریتا: از بعد ناهار، نه.

خانم ویتاکر: نمی‌دونم کجا رفته.

لاریتا: گمونم بالاست.

خانم ویتاکر: امروز صبح یه نامه از ادگار داشت.

لاریتا: واقعاً؟

خانم ویتاکر: داره برمی‌گرده.

لاریتا: چه عالی.

خانم ویتاکر: (نگاه مشکوکی به او می‌اندازد.) اون‌رو تا حالا ندیده‌ای؟

لاریتا: هیچ‌وقت. منظورم اینه که واسه ماریون خیلی عالی می‌شه که ادگار داره برمی‌گرده، نه واسه من.

خانم ویتاکر: جیم کجاست؟

لاریتا: گمونم رفته بیرون.

خانم ویتاکر: ببین، چقدر اذیت می‌کنه! دقیقاً می‌خواستم با خودش صحبت کنم.

لاریتا: خب شاید نمی‌دونسته.

خانم ویتاکر: به نظرم باید از شرّ جکسون خلاص بشیم.

لاریتا: حیف! مرد خوبی به نظر می‌آد.

خانم ویتاکر: دیگه به باغ نمی‌رسه، تنبلی‌اش از حد گذشته.

لاریتا: باغبونی هم لابد شغل سختیه.

خانم ویتاکر: دارم از نگرانی واسه امشب دق می‌کنم.

لاریتا: ببخشید ولی چرا؟

خانم ویتاکر: اگه بارون بیاد نمی‌تونیم میز خوراکی‌ها رو روی ایوون بچینیم.

لاریتا: شاید هم بارون نیاد.

خرید نمایشنامه‌ی سست عفاف

در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.