سرگذشت سیلا
(داستان های فرانسه،قرن 21م)
موجود
ناشر | نگاه |
---|---|
مولف | فابریس هومبر |
مترجم | ریحانه سادات قدیری |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
تعداد صفحات | 292 |
شابک | 9786222674427 |
تاریخ ورود | 1403/04/12 |
نوبت چاپ | 1 |
سال چاپ | 1403 |
وزن (گرم) | 283 |
کد کالا | 135090 |
قیمت پشت جلد | 2,950,000﷼ |
قیمت برای شما
2,950,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
پاریس، تابستان 1995. هنگامی که مردی با خشونت تمام به پیشخدمتِ رستوران حمله میکند، هیچکس از جایش جنب نمیخورد. نه زوج روسی، نه همسر مهاجم و نه حتی دو کاسب جوانی که به رستوران آمدهاند تا نخستین قراردادشان را جشن بگیرند. ظاهرا خشونت رخدادی است عادی و روزمره که هیچکس را غافلگیر نمیکند.
فابریس هومبر، متولد 1967 در سنکلو فرانسه، از مهمترین نویسندگان ادبیات معاصر فرانسه است. سرگذشت سیلا، همچون شناختهشدهترین اثر دیگرش، منشأ خشونت، کاوشی است در موضوع خشونت و قربانیان آن.
فابریس هومبر، متولد 1967 در سنکلو فرانسه، از مهمترین نویسندگان ادبیات معاصر فرانسه است. سرگذشت سیلا، همچون شناختهشدهترین اثر دیگرش، منشأ خشونت، کاوشی است در موضوع خشونت و قربانیان آن.
بخشی از کتاب
سیلا از بالای دیوار پایین پرید و از روی کنجکاوی، تصویر آن را با احتیاط برداشت. تصویر مردی بود سفیدپوست، حدودا پنجاهساله، چاق و با موهای سفید. سیلا میخواست روزنامه را به گوشهای بیندازد که ناگهان رقمی نظرش را جلب کرد. دو میلیارد دلار. با انگشتش با دقت کلمات را دنبال کرد تا از ماجرا سر دربیاورد. تا جایی که دستگیرش شد، آن رقم مربوط به درآمد سالیانۀ آن مرد بود. اما مطمئن نبود که درست متوجه شده یا نه. او در گذشته دانشآموز خوبی بود، اما مدرسه را رها کرده بود.
روزنامه را همراه تیغهای فولادی، تکهای سنگ و یک سیم آهنی قدیمی که در یکی از سفرهای طولانیاش اتفاقی پیدا کرده بود، بهسختی در جیبش جای داد و به راه افتاد. گاهی قدم میزد، گاهی میدوید و بیهدف پرسه میزد. گاهی مردد و محتاط از قسمتهایی از شهر که از زمان آخرین جنگ مینهایی در آن باقی مانده بود، عبور میکرد. در گذشته، یکی از همکلاسیهایش حین مسابقۀ فوتبال روی یکی از مینها پا گذاشته بود. سیلا چشم به زمین دوخته بود و رد پاها را دنبال و با احتیاط حرکت میکرد. کمی بعد، از نو، مانند آهویی جستوخیزکنان شروع به دویدن کرد، شاید چون تصور میکرد از منطقۀ خطر عبور کرده یا شاید به جاودانگی جوانیاش مطمئن بود.
از ویرانهها و ساختمانهای مخروبه عبور کرد. فقط لحظهای ایستاد تا با الاغ خاکستریِ کثیفی بازی کند. دستی به پوزهاش کشید، با او صحبت کرد و سوارش شد. حیوان عرعرکنان گوشهای رفت و شروع به جفتک انداختن کرد. سیلا که در آستانۀ افتادن بود، قبل از آنکه کامل زمین بخورد، یالهای حیوان را محکم گرفت. یک پایش را دور حیوان حلقه کرد، اما در نهایت به زمین افتاد و بلافاصله، سنگینی نگاه سگ ولگردی را حس کرد. سپس هر سه، سگ، الاغ و خودش، بیحرکت شدند.
روزنامه را همراه تیغهای فولادی، تکهای سنگ و یک سیم آهنی قدیمی که در یکی از سفرهای طولانیاش اتفاقی پیدا کرده بود، بهسختی در جیبش جای داد و به راه افتاد. گاهی قدم میزد، گاهی میدوید و بیهدف پرسه میزد. گاهی مردد و محتاط از قسمتهایی از شهر که از زمان آخرین جنگ مینهایی در آن باقی مانده بود، عبور میکرد. در گذشته، یکی از همکلاسیهایش حین مسابقۀ فوتبال روی یکی از مینها پا گذاشته بود. سیلا چشم به زمین دوخته بود و رد پاها را دنبال و با احتیاط حرکت میکرد. کمی بعد، از نو، مانند آهویی جستوخیزکنان شروع به دویدن کرد، شاید چون تصور میکرد از منطقۀ خطر عبور کرده یا شاید به جاودانگی جوانیاش مطمئن بود.
از ویرانهها و ساختمانهای مخروبه عبور کرد. فقط لحظهای ایستاد تا با الاغ خاکستریِ کثیفی بازی کند. دستی به پوزهاش کشید، با او صحبت کرد و سوارش شد. حیوان عرعرکنان گوشهای رفت و شروع به جفتک انداختن کرد. سیلا که در آستانۀ افتادن بود، قبل از آنکه کامل زمین بخورد، یالهای حیوان را محکم گرفت. یک پایش را دور حیوان حلقه کرد، اما در نهایت به زمین افتاد و بلافاصله، سنگینی نگاه سگ ولگردی را حس کرد. سپس هر سه، سگ، الاغ و خودش، بیحرکت شدند.
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر